×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  سه شنبه - ۱۵ مهر - ۱۴۰۴  
true
true
سوخت و کسی به فریادش نرسید

منشأ بیش از ۹۰ درصد این آتش‌سوزی‌ها انسانی است ، نابودی بلوط‌ها، به‌معنای فروپاشی معیشت هزاران خانوار روستایی ا‌ست ، به گزارش  زهرا وصالی-  فارس آگاه، زاگرس، با جنگل‌های بلوط چند هزار ساله‌اش، امروز در آتش بی‌توجهی، خلاهای قانونی و ضعف نظارت می‌سوزد. این زیست‌بوم ارزشمند که نقشی حیاتی در حفظ منابع آب، جلوگیری از فرسایش خاک و تعادل اقلیمی دارد، در دو دهه‌ی اخیر با تهدیدی جدی مواجه شده است. آتش‌سوزی‌های مکرر، بهره‌برداری‌های مشکوک، و بی‌عملی ها، زاگرس را به مرز فروپاشی زیستی رسانده‌اند.

جنگل‌های بلوط زاگرس، نه‌تنها بخشی از میراث طبیعی ایران‌اند، بلکه ستون‌های پایداری زیستی در غرب کشور به‌شمار می‌روند. این درختان با قدمتی چند هزار ساله، نقشی چندوجهی در حفظ تعادل اکولوژیک منطقه ایفا می‌کنند. ریشه‌های عمیق بلوط‌ها، خاک را در برابر فرسایش محافظت می‌کنند و با جذب رطوبت، به تغذیه‌ی سفره‌های آب زیرزمینی کمک می‌نمایند. تاج گسترده‌ی آن‌ها، سایه‌بان طبیعی برای گونه‌های گیاهی و جانوری‌ست و در فصل‌های گرم، دمای محیط را تعدیل می‌کند.

از منظر تنوع زیستی، جنگل‌های بلوط زاگرس زیستگاه صدها گونه‌ی جانوری و گیاهی‌اند؛ از پرندگان شکاری گرفته تا پستانداران کوچک، خزندگان، قارچ‌های بومی، و گیاهان دارویی. این تنوع، نه‌تنها برای حفظ چرخه‌ی طبیعی منطقه حیاتی‌ست، بلکه ظرفیت بالایی برای پژوهش‌های علمی و توسعه‌ی پایدار دارد. در بُعد اقتصادی، این جنگل‌ها منبع درآمد غیرمستقیم برای جوامع محلی‌اند. دامداری سنتی، گردآوری گیاهان دارویی، تولید عسل کوهی، و گردشگری طبیعی، همگی وابسته به سلامت این اکوسیستم‌اند. نابودی بلوط‌ها، به‌معنای فروپاشی معیشت هزاران خانوار روستایی‌ست. از منظر فرهنگی نیز، بلوط‌ها در حافظه‌ی جمعی مردم زاگرس جایگاه ویژه‌ای دارند. درختان کهنسال، نماد پایداری، ریشه‌داری و پیوند انسان با طبیعت‌اند. بسیاری از آیین‌های محلی، افسانه‌ها و باورهای بومی، حول محور این درختان شکل گرفته‌اند. تخریب آن‌ها، تنها نابودی یک گونه‌ی گیاهی نیست؛ بلکه گسست یک رابطه‌ی تاریخی میان انسان و زیست‌بوم است.

با این حال، آتش‌سوزی‌های مکرر در سال‌های اخیر، این میراث طبیعی را با تهدیدی جدی مواجه کرده‌اند. بر اساس گزارش‌های رسمی، تنها در سال ۱۳۹۸ بیش از ۱۵۰۰ مورد آتش‌سوزی در نوار زاگرس ثبت شده که حدود ۲۰ هزار هکتار از اراضی جنگلی را نابود کرده‌اند. در سال ۱۴۰۰، این رقم به بیش از ۲۳۰۰ مورد رسید. منشأ بیش از ۹۰ درصد این آتش‌سوزی‌ها انسانی بوده است. در استان‌هایی مانند فارس، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام، لرستان و کرمانشاه، الگوی تکرارشونده‌ای دیده می‌شود: آتش‌افروزی در فصل خشک، پاک‌سازی خاک سوخته، و تبدیل آن به باغات تازه‌تأسیس. در مناطقی مانند ممسنی، دشت دیدبان و کوه تاسک، نمونه‌هایی از این روند مشاهده شده‌اند. به‌عنوان مثال، در مردادماه ۱۴۰۴، آتش‌سوزی در جنوب روستای دشت دیدبان، علاوه بر تهدید جنگل، به برخی تخلفات پیشین نیز اشاره داشت که هنوز به‌طور کامل رسیدگی نشده‌اند.

یکی از مهم‌ترین چالش‌ها، صدور مجوز شخم‌زدن در اراضی جنگلی پس از آتش‌سوزی‌هاست. در برخی موارد، این مجوزها به‌دلیل نبود سند رسمی یا ابهام در مالکیت اراضی صادر می‌شوند. افراد سودجو با استناد به بندهایی از قانون بهره‌برداری از جنگل‌ها، درخواست استفاده از اراضی فاقد پوشش گیاهی را مطرح می‌کنند؛ در حالی که پوشش گیاهی ممکن است در اثر آتش‌سوزی از بین رفته باشد. نبود نظارت کافی بر اجرای این مجوزها، منجر به گسترش باغات در دل جنگل‌ها و تغییر مرز اراضی ملی شده است.

نجات زاگرس با مجموعه‌ای از چالش‌های ساختاری، نهادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه است. در سطح قانونی، ابهام در مالکیت اراضی با عنوان‌هایی مانند «ملک مشاع» یا «ملک سنتی»، امکان سوءاستفاده از بندهای قانونی برای صدور مجوز پس از تخریب پوشش گیاهی، و نبود ضمانت اجرایی کافی برای احکام قضایی، زمینه‌ساز تخریب‌اند. در سطح نهادی، نبود نهاد مستقل ناظر بر صدور و اجرای مجوزها، ضعف در هماهنگی بین نهادهای مسئول، و کمبود تجهیزات و نیروهای آموزش‌دیده برای مقابله با آتش‌سوزی‌ها، روند حفاظت را مختل کرده‌اند. در سطح فرهنگی، فقدان روایت‌سازی رسمی و مستند از تخریب جنگل‌ها، نبود حافظه‌سازی عمومی درباره اهمیت زاگرس، و عدم شکل‌گیری شرمندگی اجتماعی نسبت به تخلفات محیط‌زیستی، موجب بی‌تفاوتی عمومی شده است. در سطح مردمی نیز، نبود حمایت کافی از مردم محلی برای مشارکت در حفاظت، کاهش اعتماد عمومی به نهادها، و فقدان سازوکار رسمی برای مشارکت داوطلبان، انگیزه‌ی نیروهای مردمی را تضعیف کرده است. در نهایت، در سطح زیستی و اقلیمی، افزایش دمای هوا، خشکسالی، و تغییرات اقلیمی، احتمال آتش‌سوزی را افزایش داده و احیای جنگل‌ها را دشوارتر کرده‌اند.

در این میان، تجربه‌های جهانی می‌توانند چراغ راهی برای زاگرس باشند. کشورهایی مانند نپال، کنیا، کره‌جنوبی و ترکیه نشان داده‌اند که مشارکت واقعی مردم محلی، سیاست‌گذاری بلندمدت، سرمایه‌گذاری در پیشگیری، و شفافیت نهادی، می‌تواند روند تخریب را متوقف و مسیر احیا را آغاز کند. نپال با واگذاری مدیریت جنگل‌ها به جوامع محلی، هم پوشش جنگلی را افزایش داده و هم معیشت روستایی را بهبود بخشیده است. کره‌جنوبی پس از جنگ، با بسیج عمومی و برنامه‌ریزی دولتی، توانست پوشش جنگلی خود را از زیر ۳۰٪ به بیش از ۶۰٪ برساند. کنیا با جنبش کمربند سبز، زنان را در خط مقدم حفاظت از محیط‌زیست قرار داد و میلیون‌ها درخت کاشت. ترکیه نیز با پروژه‌های مقاوم‌سازی جنگل‌ها در برابر تغییرات اقلیمی، توانسته بازگشت اقتصادی و زیست‌محیطی قابل توجهی رقم بزند.

نهادهای دولتی مانند سازمان منابع طبیعی، امور اراضی، و حفاظت محیط‌زیست، نقش کلیدی در مدیریت بحران دارند. اما کمبود تجهیزات، ناهماهنگی بین‌بخشی، و ضعف در نظارت، روند حفاظت را با دشواری‌هایی مواجه کرده‌اند. مردم محلی نیز نخستین مدافعان جنگل‌ها هستند و مشارکت آن‌ها نیازمند آموزش، حمایت و تأمین تجهیزات است. مجلس شورای اسلامی می‌تواند با اصلاح قوانین، تشکیل کمیسیون ویژه زاگرس، و تصویب طرح‌هایی مانند «جنگلداری اجتماعی»، مسیر حفاظت را هموار کند. همچنین، نظارت بر اجرای احکام قضایی و افزایش بودجه‌ی حفاظت، از اقدامات ضروری در این مسیر است.

برای مقابله با تخلفات و حفاظت از منابع طبیعی، مجموعه‌ای از اقدامات ضروری‌ست: افزایش جریمه‌های مالی و کیفری، الزام متخلفان به احیای اراضی و آموزش محیط‌زیستی، شفاف‌سازی روند صدور مجوزها، تقویت دادگاه‌های تخصصی محیط‌زیست، روایت‌سازی فرهنگی برای حفظ حافظه‌ی زیستی، ممنوعیت شخم‌زدن در حاشیه جنگل‌ها، و افشای عمومی تخلفات برای ایجاد مسئولیت اجتماعی.

اگر امروز اقدام نکنیم، فردا زاگرس دیگر زاگرس نخواهد بود. بلوط‌ها، این نگهبانان خاموش تاریخ، در آتش بی‌تفاوتی خواهند سوخت. سایه‌بان هزاران ساله‌ای که روزی پناه پرندگان و انسان‌ها بود، به خاکستر بدل خواهد شد. چشمه‌ها خشک می‌شوند، خاک بی‌پناه می‌ماند، و باد خاطره‌ی درختان را با خود خواهد برد.

در آن روز، دیگر نه صدای جغدهای شب‌زی در دل جنگل خواهد پیچید، نه عطر خاک باران‌خورده در کوهستان.

کودکان زاگرس، به‌جای قصه‌های بلوط، قصه‌ی سوختن را از پدرانشان خواهند شنید.

و ما، با دستانی خالی، تنها نظاره‌گر ویرانی خواهیم بود؛ و شاید، با اندوهی سنگین، از خود بپرسیم: چرا زودتر نجنبیدیم؟

زاگرس زخمی‌ست، اما هنوز زنده است. هنوز بلوط‌هایی هستند که ایستاده‌اند، هنوز پرنده‌هایی هستند که لانه دارند، هنوز مردمی هستند که دل‌شان برای کوه و جنگل می‌تپد.

این آخرین فرصت ماست؛ فرصتی برای جبران، برای حفاظت، برای بازسازی اعتماد میان انسان و طبیعت.

باید برخیزیم؛ نه فقط برای نجات درختان، بلکه برای نجات خودمان.

چرا که اگر زاگرس فرو بریزد، ما نیز فرو خواهیم ریخت.

و شاید آن روز، تنها صدایی که از دل خاک بلند شود، صدای بلوطی باشد که در سکوت می‌پرسد:

«وقتی می‌توانستی، چرا کاری نکردی؟.

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true