true

«لبوبو» دیگر فقط یک عروسک نیست؛ پدیدهای است که هم بازار اسباببازی ایران را دگرگون کرده و هم نشانهای از تغییر ذائقه فرهنگی نسل جدید است. فراگیری این عروسکِ نه چندان زیبا، از ویترین مغازهها تا شبکههای اجتماعی، بازتابی از پیوند پیچیده میان بازاریابی جهانی، خلاء تولید بومی و میل نسل Z به همراهی با الگوی جهانی است که پرسشی جدی را مطرح میکند؛ وقتی تخیل و ذائقه نسل تازه به تسخیر برندهای خارجی درمیآید، جای روایتی که نشانی از فرهنگ ایرانی داشته باشد، کجاست؟
به گزارش فارس آگاه، استقبال از عروسک «لبوبو» واکنشی جهانی است که در ایران نیز متأثر از موج جهانی این پدیده، با این موضوع مواجه شدیم. این هیولای کوچک از دل داستانهای یک هنرمند هنگکنگی و با راهبرد هوشمندانه شرکت «پاپمارت» به بازارهای جهانی راه یافت و بیراه نیست اگر بگوییم در ایران نیز به یک پدیده تمام عیار تبدیل شد. محبوبیتی لبوبو سبب شد این عروسک نه تنها ویترین فروشگاههای آنلاین را تسخیر کند، بلکه بهانهای برای شکلگیری یک بازار پرمخاطب، بحثهای رسانهای داغ و پرسشهایی جدی در حوزه اقتصاد فرهنگ و نظارت بر این عرصه باشد.
آمارها درباره لبوبو چه میگویند؟
با این حال بررسی دقیقتر و عمیقتر نشان میدهد آنچه در ایران به صورت گسترده رواج یافته، نه محصول اصلی و کلکسیونی «لبوبو»، بلکه نسخه تقلبی و قابل دسترس آن است که حتی با نام متفاوت «لفوفو» شناخته میشود. اما بحثها بر سر این عروسک زمانی به اوج خود رسید که دو گزارش از رسانههای داخلی، با ارائه آماری متفاوت، تصویری پیچیده از مقیاس واقعی این بازار در کشور ترسیم کردند. روزنامهای مدعی فروش بیش از یک میلیون عدد لبوبو در ایران شد؛ آماری که در صورت صحت، نشاندهنده یک نفوذ فرهنگی و اقتصادی عظیم بود، اما در مقابل مرکز نمافر (گروه سیاست پژوهی و تحلیل داده) در تحلیلی اقتصادی، با برآورد ارزش بازار حدود ۱۰۰ میلیارد تومانی و در نظر گرفتن میانگین قیمتها، آمار دیگری ارائه کرد و به عددی کمتر، یعنی حدود ۲۰۰ هزار عدد، اشاره کرد. این اختلاف اما بیش از هر چیز، واقعیت پیچیده بازار ایران و نبود دادههای دقیق و قدرت بازارهای غیررسمی را نشان میداد.
ادعای فروش بیش از یک میلیون عدد لبوبو با توجه به اینکه کل فروش شرکت «پاپمارت» به عنوان تولیدکننده اصلی برای تمام منطقه اروپا، خاورمیانه و آفریقا در مدت مشابه حدود ۱.۱ میلیون عدد بوده، این آمار از فروش در ایران را غیرمحتمل میکند. از سوی دیگر، یک تخمین دادهمحور که توسط نمافر ارائه شده، تصویری دیگر را ترسیم میکند. این تحلیل، با برآورد ارزش کل بازار و در نظر گرفتن میانگین قیمت نسخههای مختلف از کپیِ ارزان قیمت تا کپی شبیه به اصل و با اتکا به اسناد مالی شرکت «پاپمارت» که فروش کل غرب آسیا را کمتر از یک میلیون عروسک عنوان کرده است به این نتیجه تخمینی میرسد که تقریبا ۲۰۰ هزار عدد لفوفو (نمونه غیراصل) در بازار ایران وجود دارد. با بررسی دادههای بازار داخلی و ارقام فروش، با توجه به اینکه میانگین قیمت از حدود ۸۰۰ هزارتومان به حدود ۵۰۰ هزارتومان در نسخههای تقلبی کاهش یافته، ارزش کل این بازار حدود صد میلیارد تومان برآورد میشود. بازاری که عمدتا از محصولات تقلبی تشکیل شده است و نه عروسکهای اصلی لبوبو.
یک نشتیِ فرهنگی
این بازار صد میلیارد تومانی اما بیش از هرچیز نشاندهنده «نشت» قابل توجه سرمایه فرهنگی و اقتصادی از اقتصاد خلاق داخلی ایران است. این حجم فروش، معیار کمّی دقیقی از تقاضای برآورده نشده در میان کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی برای نوع خاصی از محصول فرهنگی است که ویژگیهایی چون طراحی مدرن، قابلیت کلکسیونی (مجموعهداری) و ارتباط با روندهای جهانی را داراست. این سرمایه میتوانست بهطور بالقوه از هنرمندان، طراحان و تولیدکنندگان داخلی حمایت کند. بنابراین، موفقیت لبوبو یا «لفوفو» در واقع یک کیفرخواست علیه ناکامی صنعت خلاق داخلی در تسخیر این بازار است و یک شکاف حیاتی در طراحی محصول، بازاریابی و درک روانشناسی مصرفکننده نسل جدید را برجسته میکند.
برای سیاستگذاران و مصرفکنندگان، درک تفاوتهای محصول اصلی و نسخههای تقلبی رایج در بازار ایران ضروری است. این تفاوتها تنها به قیمت محدود نمیشوند و ابعاد کیفی، ایمنی و حقوقی را نیز در برمیگیرند. جدول زیر یک تحلیل تطبیقی از این دو محصول ارائه میدهد.

این تمایزها نشان میدهد که بازار ایران با یک پدیده مصرفی کاملا متفاوت و بلکه خطرناک، آسیبزا روبهروست که پیامدهای خاص خود را در حوزه حقوق مصرفکننده، نظارت بر بازار و رقابت اقتصادی به همراه دارد.
درباره خالق لبوبو
نکته مهم اینکه پدیده لبوبو یک تب زودگذر نیست. موفقیت جهانی «لبوبو» ریشه در داستان زندگی و سبک هنری خالق آن یعنی «کاسینگ لانگ» دارد. او هنرمندی متولد هنگکنگ است که در هلند بزرگ شده و این پیشینه دوگانه، عمیقا بر آثار او تأثیر گذاشته است. سبک هنری او ترکیبی از تأثیرات شرقی و غربی است که از افسانهها و اساطیر اروپایی، بهویژه فرهنگ عامه اسکاندیناوی، الهام گرفته است.
لبوبو چه زمانی متولد شد؟
شخصیت «لبوبو» در سال ۲۰۱۵ میلادی بهعنوان بخشی از مجموعه داستان مصور «هیولاها» معرفی شد. این شخصیت یک موجود افسانهای مهربان، اما بازیگوش توصیف میشود که قصد کمک به دیگران را دارد، اما اغلب بهطور تصادفی باعث دردسر میشود. طراحی «لبوبو» نیز عامدانه دوگانه و جذاب است؛ با دندانهای نیشمانند و لبخند شیطانیاش کمی ترسناک بهنظر میرسد، اما چشمان درشت و معصومش حس دوست داشتنی بودن را منتقل میکند. این زیباییشناسی که اغلب بهعنوان «زشــت – بامزه» توصیف میشود از استانداردهای متعارف دوری کرده و با نسلی که به دنبال اصالت و پذیرش نقص است، ارتباط عمیقتری برقرار میکند.
یک عامل مهم در موفقیت جهانی «لبوبو»، ابهام فرهنگی ذاتی آن است. این شخصیت، برخلاف نمادهایی مانند «میکی ماوس» آمریکایی یا «هلو کیتی» ژاپنی، بار فرهنگی ملی قدرتمندی را به دوش نمیکشد. الهام از اساطیر اسکاندیناوی به این شخصیت هویتی تقریبا خنثی بخشیده است. این ویژگی لبوبو را به یک بوم سفید برای مصرفکنندگان جهانی تبدیل کرده که میتواند بدون اصطکاک فرهنگی در هر زمینهای، در سطح جهان، ادغام شود و این امر پذیرش سریع آن را تسهیل کرده است، به عبارت دیگر، لبوبو محصول یک فرهنگ واحد و مسلط نیست بلکه محصول جهانی شدن است.
اما نقطه عطف کلیدی در تاریخ لبوبو، همکاری خالق آن با کمپانی معروف «پاپمارت» در سال ۲۰۱۷ میلادی بود. پاپمارت، که در سال ۲۰۱۰ در چین تأسیس شد، از یک فروشگاه خرده فروشی محصولات خلاق به یک غول فرهنگی ـ تجاری تبدیل شد که هنر را با سرگرمی درآمیخته است. این شرکت با کشف و تمرکز بر روی «اسباببازیهای هنری» و بهطور مدل فروش «جعبههای شانسی» موفقیتی عظیم رسید.
اتکا به شانس؛ ساز و کار فروش بیشتر لبوبو
این مدل کسبوکار، یک راهبرد هوشمندانه و چندلایه است که بر اصول روانشناختی و اقتصادی دقیقی استوار است. سازوکار اصلی فروش، یعنی جعبهشانسی، بستهبندیهایی اســت که محتوای دقیق آنها تا پس از خرید برای مشتری مشــخص نیست. این مدل از محرکهای روانشناختی قدرتمندی بهره میبرد: «هیجان غافلگیری» ناشی از قطعیت نداشتن، غریزه ذاتی جمعآوری و «ذهنیت قمار» که با هر خرید، امید به دستیابی به یک جایزه نادر را زنده نگه میدارد. این راهبرد با «کمیابی مهندسی شده» تقویت میشود؛ هر مجموعه استاندارد شامل یک یا دو نسخه مخفی یا کمیاب است که یافتن آنها بسیار دشوار و هیجانانگیز است. این کمیابی، یک بازار ثانویه قدرتمند ایجاد میکند که در آن، فیگورهای نادر میتوانند چندین برابر قیمت اصلی خود فروخته شوند. این امر انگیزه «شکار» را در میان کلکسیونرها تشدید میکند. به این ترتیب یک خرید ساده به یک میل تبدیل میشود که مصرفکننده برای دستیابی به جایزهای نادر، بارها و بارها در «بازی» شرکت میکند.
بازی دیگر صرفا یک ابزار کودکانه نیست
نیروی محرکه اصلی بازار اسباببازی هنری، جمعیتشناسی نوظهوری به نام «کودک بزرگسال» است؛ بزرگسالانی عمدتا از نسل Z که برای خودشان اسباببازی و ابزار سرگرمی مانند فیگورها میخرند. این روند، یک محرک اقتصادی قابل توجه است. کودکبزرگسالان بخش بزرگی از فروش جهانی اسباببازی را به خود اختصاص دادهاند. این روند، نشان دهنده یک تغییر بنیادین در تعریف بزرگسالی است. بازی دیگر صرفا یک سرگرمی کودکانه تلقی نمیشود بلکه به عنوان ابزار هویت در بزرگسالی بازتعریف شده است. بر این اساس سیاستگذاران باید بدانند که ابزار اسباب بازی و سرگرمی دیگر محدود به کودکان نیست و اکنون بخش مهمی از بازار برای بزرگسالان است.
پدیده در ایران؛ ظهور بازار خاکستری «لفوفو»
فراگیری لبوبو در ایران از طریق کانالهای رسمی صورت نگرفته است، زیرا شرکت تولیدکننده حضور جدی در خاورمیانه ندارد. در واقع، با مسدود شدن کانالهای رسمی توزیع، تمام تقاضای ایجاد شده به سمت کانالهای غیررسمی و بازار خاکستری مبتنی بر شبکههای اجتماعی مجازی هدایت شده است. از سوی دیگر، مصرفکنندگان ایرانی که دسترسی آسان به بازارهای جهانی ندارند، به دلیل بالا بودن قیمت نمونه اصلی، تمایل بیشتری به خرید نسخههای تقلبی دارند. این پدیده ناشی از نفوذ دیجیتال است؛ جوانان ایرانی، بهویژه نسل Z از طریق پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و تیکتاک با روندهای جهانی آشنا میشوند و دوست دارند آنها هم بخشی از این روند باشند.
لبوبو از کجا آنقدر معروف شد؟
جرقه اصلی که محبوبیت لبوبو را در سال ۲۰۲۴ میلادی به سطح انفجاری رساند «اثر لیزا» بود. زمانی که تصاویری از لیزا، عضو گروه معروف بلکپینک، منتشر شد که در آن چندین جاسوئیچی از سری لبوبو ماکارون به کیف خود آویزان کرده بود. این حرکت موجی عظیم میان میلیونها طرفدار او در جهان به راه انداخت. گروه بلکپینک یکی از جهانیترین نمونههای صنعت کیپاپ است.
این پدیده نشان دهنده یک سرریز فرهنگی است که به ابزاری برای بازاریابی و فروش یک محصول فرهنگی چینی در بازار ایران تبدیل شده است. این واقعیت نشان دهنده پیچیدگی و درهمتنیدگی زیستبومهای فرهنگی جهانی است. ایران دارای یکی از جوامع بزرگ و فعال طرفداران کیپاپ اســت. زمانی که لیزا با اکسسوریهای لبوبو دیده شد، این روند به سرعت در میان طرفداران ایرانی او نیز فراگیر شد. این تقاضای ناگهانی و شدید، توسط یک بازار خاکستری متشکل از واردکنندگان غیررسمی و فروشگاههای آنلاین که در واردات و فروش محصولات پرمخاطب جهانی تخصص دارند، شناسایی و تأمین شد. این فروشندگان، با وارد کردن عروسکها و جاسوئیچیهای لبوبو و بازاریابی در شبکههای اجتماعی، به گسترش محبوبیت آن کمک کردند.
موفقیت لبوبو درسی آموزنده برای جاهطلبیهای صادرات فرهنگی ایران به شمار میآید. این پدیده نشان میدهد که مؤثرترین شکل قدرت نرم، اغلب طبیعی و تجاری است، نه دولتی. چنین الگویی، اهمیت مالکیت فکری مبتنی بر شخصیت را در عبور از مرزهای فرهنگی یک کشور برجسته میکند. برای ایران که دارای تاریخ غنی از داستانسرایی و هنرهای تجسمی است، این یک فرصت از دست رفته در ارائه این میراث در قالبهای مدرن و تجاری مانند اسباببازیهای هنری، سرگرمی یا تولید پویانمایی است که میتواند برای مخاطبان جوان جهانی جذاب باشد. بنابراین نکته قابل توجه این است که میتوان از این روند برای تولید و صادرات سایر محصولات فرهنگی ایرانی درس گرفت تا در موارد دیگر با این سرعت قافیه را نبازیم.
پینوشت: این گزارش با استفاده از اطلاعات مقاله «پدیده لبوبو در ایران؛ تحلیلی فرهنگی و چارچوبی برای سیاستگذاری در حوزه سرگرمی» نگارش شده توسط مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، تهیه شده است.
true
true
https://farsagah.ir/?p=67651
true
true