دورنمای ادبیات کودک ایران را خوب میبینم، به گزارش فاطمه مقدم خبرنگار فارس اگاه، جایزه هانس کریستین اندرسن، که بهعنوان «نوبل کوچک» ادبیات کودک نیز شناخته میشود، یکی از معتبرترین جوایز جهانی است که به نویسندگان و تصویرگران برجسته ادبیات کودک و نوجوان اعطا میشود. این جایزه، که به نام پدر ادبیات کودکان جهان، هانس کریستین اندرسن، نامگذاری شده است، هر دو سال یکبار از سوی دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) بهعنوان یک افتخار بزرگ جهانی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان اعطا میشود. آثار برگزیده باید نه تنها از لحاظ زیباییشناختی کیفیت بالا داشته باشند، بلکه باید خلاقانه و نوآورانه باشند و تاثیرگذار در ادبیات جهانی کودکان و نوجوانان.
در سال ۲۰۲۶، شورای کتاب کودک ایران دو نامزد برجسته را بهعنوان نمایندگان ایران برای این جایزه معرفی کرده است: احمد اکبرپور در بخش نویسندگی و علیرضا گلدوزیان در بخش تصویرگری. احمد اکبرپور، نویسندهای که آثارش عمدتاً با موضوعات انسانی، اجتماعی همراه است، همواره سعی کرده است تا دنیای پیچیده کودکان را از زاویهای تازه و متفاوت به تصویر بکشد. کتابهایی مانند «شب بخیر فرمانده»، «من نوکر بابا نیستم» و «قطار آن شب»، آثار برجستهای هستند که بهخوبی قدرت داستانسرایی این نویسنده استان فارسی را در ایجاد پیامی صلحجویانه و انسانی برای کودکان و نوجوانان به نمایش میگذارند.
اکبرپور همچنین نامزد جایزه آسترید لیندگرن ۲۰۲۵ نیز هست که پس از جایزه هانس کریستین اندرسن، یکی از معتبرترین جوایز جهانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به شمار میرود. این جایزه که بهطور ویژه به افرادی که در ترویج و خلق آثار ادبی کودک نقش برجستهای دارند، اهدا میشود، گواهی است بر جایگاه ویژه احمد اکبرپورنویسنده سرشناس شیرازی در دنیای ادبیات کودکان.
گفتنی است تنها برنده ایرانی جایزه هانس کریستین اندرسون فرشید مثقالی طراح و تصویرگر برجسته است که درسال ۱۹۷۴ موفق به دریافت این جایزه دربخش تصویرگری شد. در صورت انتخاب احمد اکبرپور به عنوان برنده این جایزه در بخش نویسندگی ادبیات کودک و نوجوان ایران، این موفقیت جدید، گامی دیگر در شناساندن ادبیات کودک ایرانی درسطح جهانی خواهد بود و موجب تقویت موقعیت ادبیات کودک و نوجوان ایران در عرصه بینالمللی خواهد شد.
در این مصاحبه با احمد اکبرپور، قصد داریم به بررسی تأثیرات اجتماعی و انسانی آثارش، و همچنین نگاه ویژهاش به ادبیات کودک بپردازیم. از اینرو، در کنار پرسشهایی درخصوص روند نوشتن و تأثیرات اجتماعی آثارش، به دنیای بیمرز ادبیات کودک و چالشهای آن در دنیای امروز خواهیم پرداخت.
**کاندیداتوری شما برای جایزه کریستین اندرسون میتواند نقطه عطفی در مسیر حرفهایتان باشد. بهعنوان نویسندهای که تجربه جهانی شدن آثارتان را دارید، جوایز بینالمللی و احیانا نقدهای بینالمللی چه تأثیری بر روند نوشتن شما گذاشته است؟ آیا هنوز هم بهدنبال کشف مخاطبان جدید هستید؟
به نظر من، در حوزه کودک و نوجوان در ایران، سالانه حدود ۱۰ اثر درجه یک تولید میشود که قابلیت ترجمه دارد و این میزان در کشورهای دیگر نیز تقریباً همینطور است. اما فرآیند ترجمه و چاپ یک کتاب در خارج از ایران، بهویژه در کشورهای غربی، روندی متفاوت دارد. به عنوان مثال، برای چاپ کتاب، رزومه نویسنده و حتی رزومه کتاب، از جمله تجدید چاپها، جوایز کسبشده، نقدها و میزان جلب نظر مخاطبان، مورد توجه قرار میگیرد. در واقع، کارهای حاشیهای کتاب که در ایران به خوبی به آنها پرداخته نمیشود، در کشورهای دیگر اهمیت زیادی دارند.
خوشبختانه، در سال ۲۰۱۰ اولین کتاب من، «شب بخیر فرمانده»، به زبان انگلیسی در کانادا و آمریکا منتشر شد و در سال ۲۰۱۲ کتاب «قطار آن شب» نیزترجمه و چاپ شد. این دو کتاب بازخوردهای مردمی و کارشناسان ادبی را به همراه داشت و من طبیعتاً همه این نظرات را خواندهام. اما هدف من از خواندن نقدها تأثیرپذیری ادبی نبوده است، با این حال نمیتوان انکار کرد که یک نقد حرفهای بر ذهن نویسنده تأثیر میگذارد، به خصوص برای من که پیش از چاپ، آثارم را برای بیش از ۴۰ نفر ارسال میکنم و نظر آنها را در مورد کارم جویا میشوم. نقد بسیار راهگشا خواهد بود، اما نه به طور مستقیم، بلکه در ناخودآگاهم هنگام نوشتن.
** کتاب «قطار آن شب» شما که به زبانهای مختلف ترجمه شده است، آیا بهنظر شما ادبیات کودک میتواند از مرزهای ملی فراتر رود و به یک زبان جهانی تبدیل شود؟ در این مسیر، آیا به مشکلات فرهنگی و زبانی برخورد کردهاید که بر روند ترجمه یا درک آثار شما تأثیر گذاشته باشد؟
به نظر من، شرایط ادبیات کودک و نوجوان در ایران به مراتب از شرایط ادبیات بزرگسالان بهتر است. دلیل این امر آن است که ایران از سال ۱۳۴۱ عضو IBBY (دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان) بوده است. این سازمان همان جایی است که جایزه اندرسون را هر دو سال یک بار معرفی میکند و شعبه دفتر ایرانِ IBBY، شورای کتاب کودک است. ما بعد از ژاپن، اولین کشور آسیایی هستیم که به عضویت این شورای جهانی ادبیات کودک درآمدهایم. آخرین یافتههای آنها به دفاتر و شعبههای عضو در کشورهای مختلف جهان، از جمله ایران، میرسد و ما از همان زمان با مطالبی آشنا شدهایم که معیارهای ادبیات کودک جهانی را به ایران معرفی میکردند. و حتی خواندنیهای کودک، مثلاً کتابهای تاریخی یا غیرداستانی، نیز که جزو حوزه ادبیات کودک به شمار میروند، به این دلیل که برای کودک نوشته میشوند، جاذبههای روایی دارند که خواندنشان برای کودک ثقیل نباشد نیز زیر نظر این شورا بیرون میآید.
در حالی که در ادبیات بزرگسال، ما چنین نهاد مرتبطی با ادبیات جهانی نداریم و اگر نویسندهای توانسته ترجمه شود یا اثرش در دنیا دیده شده، با خلاقیتهای فردی بوده است. ما به سبب حضور همین شورای کتاب کودک توانستهایم برنده جایزه مهم هانس کریستین اندرسون در سال ۱۳۵۴ را داشته باشیم که فرشید مثقالی در حوزه تصویرسازی است. چندین سال بعد هم هوشنگ مرادی کرمانی دراین جایزه مورد تقدیر قرار گرفت که در ترجمه آثارش بسیار تأثیر گذاشت. البته به تازگی تقدیر از جایزه هانس کریستین اندرسون حذف شده و فقط برگزیده دارد، اما این عنوان آنقدر مهم است که موجب ترجمه شدن آثار نویسنده به زبان های مختلف میشود.
در مورد مشکلات فرهنگی و زبانی ترجمه هم، قطعاً مشکلاتی در ترجمههای ادبی وجود دارد، اما این مسئله نویسنده نیست. نویسندگان نباید به ترجمه اثرشان فکر کنند، چون این وظیفه کس دیگری به نام مترجم است. اگر نویسندهای بخواهد در زمان خلق اثر، به این فکر کند که آیا اثرش ترجمه میشود یا نه، اصلاً نمیتواند چیزی بنویسد. مترجم باید خود خلاق باشد، چنانچه فیتزجرالد خلاقیتی در حد خود خیام داشته که در ترجمهها اثرگذار بوده و به نوعی رباعیات را به زبان انگلیسی بازآفرینی کرده است.
**کمی درباره اهمیت جایزه هانس کریستین اندرسون که به نوبل کوچک مشهور است بگویید؟
-معمولاً در جایزه هانس کریستین اندرسون، وقتی اثر نویسندهای برگزیده میشود، علاوه بر خود نویسنده، بر جهانی شدن ادبیات آن کشور هم تأثیرگذار است. این تأثیر درست مانند تأثیری است که جایزه نوبل دارد. حتی جایزه آسترید لیندگرن که دومین جایزه مهم جهانی ادبیات کودک است و مبلغ ۵ میلیون کرون جایزه نقدی دارد، اهمیتی به اندازه جایزه هانس کریستین اندرسون ندارد. منِ نویسنده، با وجود مبلغ قابل توجه جایزه آسترید لیندگرن، مشتاقم که جایزه اندرسون را ببرم که هیچ عایدی مالی ندارد. دلیلش این است که پس از دریافت این جایزه، بسیاری از کشورهای جهان تمایل پیدا میکنند آثار برگزیده جایزه کریستین اندرسون را در کشورشان ترجمه و چاپ کنند و پیشنهادات ترجمه به سوی نویسنده سرازیر میشود و نویسنده در سطح جهانی شناخته میشود. اما این تشویقها و جهانی شدن پس از دریافت این جایزه مهم، تنها برای شخص نویسنده نیست، بلکه برای کل ادبیات کودک ایران است. چنانچه بعد از برگزیده شدن مرادی کرمانی در این جایزه که به نوعی نوبل کوچک محسوب میشود، جای پای ما در عرصه جهانی باز شد.
***شما در زمانهای فعالیت ادبی تان را آغاز کردید که دنیای کودکانه بسیار متفاوت از امروز بوده است. با توجه به تغییرات چشمگیر در تکنولوژی، رسانهها و نحوه دسترسی به اطلاعات، بهنظر شما آینده ادبیات کودک به کدام جهت خواهد رفت؟ آیا نگرانیهایی از تغییرات این فضا دارید یا احساس میکنید این تغییرات فرصتهایی جدید برای نویسندگان فراهم میآورد؟
-من در حوزه کاری خودم، از همان ابتدای چاپ آثارم، با تکنیکهای جدید و بهروز داستاننویسی برای ادبیات کودک کار کردهام. یعنی روال خطی و تعلیمی و سرراست داستانهای حوزه کودک را تغییر دادم و داستانهایی غیرخطی با پایان باز نوشتهام، یا مخاطب را در نوشتن پایان اثر یا بخشی از آن شرکت دادهام. اینها تکنیکهایی پستمدرن هستند که از سی سال پیش در آثارم به کار بردهام و اکنون نیز هر چه که بهروز باشد یا خودم ابداع کنم را دنبال میکنم. این رویه نویسندگی من بوده است.
اما در مورد آینده، من دورنمای ادبیات کودک ایران را خوب میبینم. اگر در آن سالها من و یکی دو نویسنده دیگر بودیم که به این سبک مینوشتیم، اکنون شاید نیمی از نویسندگان جدیدحوزه کودک، تکنیکهای نوین داستاننویسی را در آثارشان به کار میبرند و داستان کودک را از حالت تعلیمی و خشکی که بچهها از آن بیزار بودند، خارج کردهاند. دیگر ردپایی از آن حالت در کتابهای داستان کودک وجود ندارد.
اما مسائل تکنولوژی نوینی چون هوش مصنوعی و غیره در تخصص من نیست و با دورنمایی که برای هوش مصنوعی میبینم، تصور نمیکنم تا ده یا بیست سال آینده این تکنولوژی بتواند خطری برای ادبیات کودک محسوب شود.
**چگونه میتوانید نیازها و خواستههای مخاطب کودک و نوجوان را درک کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید؟ آیا ممکن است بازخوردهای مخاطبان بر روند نوشتن شما تأثیر گذاشته باشد؟
-در این خصوص چند نظر وجود دارد. نویسندهای به نام فیلیپ پولمن در پاسخ به همین سوال میگوید که من نیاز و ذوق جدید را خلق میکنم، نه اینکه بخواهم فقط به دنبال نیاز مخاطبان بروم. من نیز با این نظر کاملاً موافقم. تلاش من بر این است که نیازهای تازه مطالعاتی را برای کودک و نوجوان خلق کنم. نویسندهای که بخواهد دقیقاً نیازهای موجود کودکان را برآورده کند، عموماً نویسندهای دنبالهرو است تا مولف. به عنوان مثال، ما قبل از نوشتن «هری پاتر» آیا نیازی به چنین داستانی احساس میکردیم این کتاب یک ذوق جدیدی خلق کرد که تأثیر بسیار بزرگی برجای گذاشت.
نیازی نیست که نویسنده حتماً با مخاطبان کودک در ارتباط مستقیم باشد تا بتواند نیازهای آنها را درک کند. از سوی دیگر، من فکر میکنم بازیگونهگی و مسائل تخیلبرانگیز هرچه سن بالاتر برود، در آدم باقی میماند. بازی گونگی خود کودکی است. همچنین ادبیات نیز ذاتی دارد که گویا متعلق به دنیای کودکی است. بنابراین، من اعتقادی ندارم که فاصله سنی نویسنده با کودکان بتواند خللی در خلق یک اثر تأثیرگذار و پُرمخاطب ایجاد کند، خصوصاً وقتی آثار داستانی با تکنیکهای نوین نوشته شوند.
از سوی دیگر، ما که در خلاء زندگی نمیکنیم، به هر حال یا بچه داریم یا بچهها را در اطرافمان میبینیم و بیارتباط با دنیای جدید و دنیای بچهها نیستیم. حتی اگر خودمان بچه نداشته باشیم، در خانهدوستانمان بچههایی را میبینیم که دو دستی کنترلر PS4 را چسبیدهاند و غرق در بازی هستند. این جهانی است که آدم آن را میشناسد. اما اگر نویسنده بتواند تعامل مستقیمی با نوجوانان و کودکان برقرار کند، دنیای تعاملی او کاملتر میشود و میتواند درک بهتری از نیازها و احساسات آنها پیدا کند.
**سخن پایانی؟
– خبر نامزدی من برای جایزه هانس کریستین اندرسون باعث شده که بسیاری از دوستانم تصور کنند که این همان نامزدی برای جایزه آسترید لیندگرن است. آنها میگویند چرا این موضوع را تکرار میکنم. واقعیت این است که من از خوشبختی یا بدبختی هر دو جایزه را بهطور همزمان کاندیدا شدهام، اما نتایج جایزه آسترید لیندگرن در سال ۲۰۲۵ اعلام میشود و نتیجه جایزه هانس کریستین اندرسون در سال ۲۰۲۶. این دو جایزه با هم یکی نیستند.