×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  پنج شنبه - ۶ دی - ۱۴۰۳  
true
true
آهای سیاه زنگی دلم و نکن خون

توصیه ابراهیم شهدوستی در آخرین سال های عمر :خواهش می کنم زیاد دست در این آهنگ نبرید، به گزارش فرنگیس شنتیا خبرنگارفارس اگاه، مهجور زیستن و بی نشان ماندن سرنوشت محتوم بسیار بسیار از هنرمندان در  پهنه این مرز و بوم بوده و خواهد بود . آن ها که تنها مرگشان تلنگری است برای شناسایی شان ، حتی اگر سالیان سال و سینه به سینه و دهان به دهان با آثار آن ها زندگی کرده باشیم . گریه کرده باشیم . خندیده باشیم  و حرکات منشوری و موزون انجام داده باشیم باز هم نمی دانیم خالق آن زنده است و در گوشه ای از این مملکت نظاره گر بی نام و بی نشان  حال و احوالات ماست .

و این گونه است که در جهان مجازی تحت نفوذ اینفلوئنسرهای غالبا   بی بهره از دانش فرهنگی ، آن کس که به فراموش خانه عزلت کشانده می شود ، هنرمند و مولف و صاحب اثر است و البته  اگر  بخت زیادی یار او باشد ، این اثر اوست که به مدد قدرت فضای مجازی از این صفحه به آن صفحه و از این لینک به آن لینک می چرخد و تکثیر می شود تا صاحب  آن  یادش بماند که  زنده است و نفس می کشد هنوز . تازه ترین نمونه از این حقیقت تلخ   درگذشت خالق آهنگ «آهای سیاه زنگی دلم نکن خون » یا همان « ﺟﻤﺎل ﺟﻤﺎﻟﻮ ﺟﻤﻟﻮ ﺟﻤﺎل قادو» است . ترانه ای که از دل عروسی ها و پایکوبی های  ایرانی به ناگاه   از یک فیلم هندی به نام «حیوان» سر در آورد و در نهایت همان شد که باید می شد . این اثر به سرعت فضای مجازی را در نوردید و از ریلزهای تبلیغاتی گرفته تا محتواهای سرگرم کننده را در دست گرفت و به یکی از پرمصرف ترین محصولات فرهنگی در فضای مجازی در بین ملیت های مختلف  تبدیل شد . بی آنکه کسی خالق اثر را بشناسد یا حتی بداند که جایی در این مملکت او زنده است هنوز !

سال گذشته  بود که  استفاده از ترانه سیاه زنگی در یک فیلم هندی  به نام  «حیوان» به کارگردانی ساندیپ ردی وانگا بار دیگر نام خواننده اصلی این اثر را بر سر زبان ها انداخت و سرانجام کسانی پیدا شدند  که  برای مصاحبه به سراغ ابراهیم شهدوستی ، خالق این اثر بروند .

او  متولد ۱۳۳۰ بود شاعر، ترانه‌سرا، آهنگساز، خواننده و نوازنده هرمزگانی که دیروز درگذشت تا با مرگش در میان مردم شناخته شود . در گوشه و کنار آن ها یی که او را می شناختند بیشتر  از روی همان    ترانه “سیاه زنگی”  بود   اما  تورگ، توی بندبند مغون، مرد جنوبی و پری‌زاد شهر قصه از دیگر آثار به یادماندنی این هنرمند بود که بارها توسط دیگران مورد بازخوانی قرار گرفته بود.

او در یکی از گفت و گوهایش چنین مطرح کرده بود که بیش از هشتاد ترانه سروده   و از سال ۱۳۴۶ وارد عرصه هنر موسیقی شده است .

شهدوستی با اشاره به این که  آرزوی دیدن یک گیتار را داشته است ، گفته بود که تا پیش از سفر به تهران و اجرای برنامه در آن جا  بسیاری از سازها را ندیده و نمی شناخته است .

این هنرمند اهل جنوب با بیان این که   خیلی دوست دارم که خودم را به جوان ها نشان دهم ،  از دست بردن در آثارش به ویژه «آهنگ آهای سیاه زنگی » بسیار گلایه مند بود و عنوان کرده بود :  خواهش می کنم زیاد دست در این آهنگ نبرید .خواهشم این است که  اینقدر آهنگ های مرا دستکاری نکنید  و کارهای مرا به هم   نریزید و خراب نکنید . نمی شود که سر خود یک آهنگ را عوض کرد و در  کار  از زمین تا آسمان تغییر ایجاد کرد.  فردا که بمیرم هم همین کار را می کنند .

و شاید یکی از حسرت های بزرگی  که او در گفت و گوهایش مطرح می کرد این بود : دلم برای کار تنگ شده . دوست داشتم بچه ها را دور هم جع کنم  اما نمی شود کاری کرد . کار بندری گروهی است و با تکنوازی نمی شود .  الان من مانده ام و گیتارم !

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true