×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  سه شنبه - ۱۲ تیر - ۱۴۰۳  
true
true
به مناسبت روز جهانی نابینایان

فرخنده آشوری – فارس آگاه
زهره احمدی، ماما است و یک پسر ۱۱ ساله به نام ابوالفضل دارد، چند روز بعد از تولد پسرش، متوجه مشکل بینایی‌اش می شود.
زهره می گوید: در سونوگرافی‌ها همه چیز عادی و خوب بود، رشد مغزی کودک، خوب بود اما بعد از به دنیا آمدن ابوالفضل، متوجه کوچک بودن حدقه چشمش شدیم و فکر کردیم طبیعی است، دو بار، در ۱۴ روزگی و ۲۱ روزگی به پزشک مراجعه کردیم و بالاخره تشخیص اختلال بینایی داده شد، یک بیماری نادر به نام میکروافتالمی (کوچک بودن مادرزادی کره چشم توأم با اختلال ساختمانی آن)، ساکن شهرستان بودیم و به متخصصان زیادی در شیراز، مراجعه کردیم.
او ادامه می‌دهد: این بیماری در دوران جنینی، قابل تشخیص نیست، در ۲۱ روزگی، جراحی را انجام دادیم اما جواب نگرفتیم، فقط کمی پلک باز می شد و ما حتی نمی‌دانستیم رنگ چشم فرزندمان چه رنگی است، بعد دکتر، عینک شماره ۲۵ تجویز کرد اما باز هم بی‌نتیجه بود، سراغ دکتر خدادوست مشهور رفتیم، آن موقع ابوالفضل ۱۴ ماهه بود، دکتر گفت که اگر با عینک هم دیدی ندارد، دیگر هیچ درمانی نیست و تا الان هم علم، درمانی برای این نوع بیماری پیدا نکرده است.
زهره هم مثل خیلی از مادران، پذیرش بیماری فرزندش سخت‌ترین بخش از زندگی‌اش محسوب می‌شود اما بالاخره پذیرفته و اینکه خود از کادر درمان است در زودتر پذیرفتن این موضوع، کمک شایانی کرده است و این پذیرش برای همسرش و دیگر اعضای خانواده آنها طولانی تر بوده است.
مادر ابوالفضل می گوید: ما در شهرستان و محیط کوچکتری زندگی می کردیم، دلسوزی و ترحم دیگران، ما را به شدت آزار می داد و این سبب شده بود تا از جمع ها دوری کنیم، از اینکه همه به پسرم نگاه می کردند و ترحم کنند، برایم ناراحت کننده بود.
او در مورد روند پذیرش بیماری توسط خود کودکش، می افزاید: بارها در انجام کارها و حرکت ضربه خورده، سرش آسیب دیده اما آنقدر پسر قوی بود که در برابر درد، گریه نمی کرد و همه چیز برایش عادی بود، الان هم وقتی آسیب می بیند، چیزی نمی گوید تا ما ناراحت نشویم، پسر باهوشی است و در یادگیری، بسیار توانمند است، البته بیشتر مسئولیت ها با پدرش بود، به ابوالفضل دوچرخه سواری یاد داد و سعی کرد تا با آموزش، او را برای یک زندگی عادی آماده کند.
زهره با بیان اینکه همانقدر که حرف های مثبت، به ما انرژی می دهد، بعضی از حرف ها نیز ما را ناراحت و دلسرد می کند، ادامه می دهد: ابوالفضل، در حال یادگیری شنا به صورت حرفه ای برای عضویت در تیم نابینایان است، شعر می خواند، از تمام گوشی و لپ‌تاپ، سر در می آورد و خودش برنامه ها را دانلود و نصب می کند، در حال یادگیری زبان آلمانی است، انگلیسی را به دلیل استفاده از گوشی سخنگو، یاد گرفته است، بسیار باهوش است و گیرایی بالایی دارد.

ابوالفضل، حالا یک خواهر ۱۳ ماهه دارد، زهره تصمیم برای داشتن یک فرزند دیگر با توجه به داشتن فرزندی با چنین مشکلی، خیلی سخت بود و دخترش در سلامتی کامل به سر می برد، ابوالفضل خواهرش را خیلی دوست دارد اما ارتباط گرفتن برایش کمی سخت است و بیشتر وقت خود را در فضای مجازی می گذراند و دوستانش بیشتر در محیط مدرسه و آموزشی است.

ابوالفضل ابراهیمی، کلاس پنجم است، کودک روشندلی که با علاقه در مورد موضوعات اجتماعی، علمی حتی اقتصاد و سیاست با پدرش بحث و گفت و گو می کند، او به ما می گوید، دوست دارد مهاجرت کند و یک برنامه نویس موفق شود تا بتواند برای کودکان با مشکل بینایی، بازی های هیجان انگیز بسازد.

او می گوید: ما شهربازی ویژه نابینایان نداریم و در شهربازی ها به ما اجازه استفاده از بعضی وسایل بازی حتی در کنار پدر و مادرهایمان را نمی دهد، چرا هیچ مسئولی به ما فکر نمی کند، ما نیازمند برخی از وسایل برای استفاده روزانه هستیم که یا گیر نمی آید و یا خیلی گران است.

ابوالفضل، پیانو می نوازد و عاشق زنگ ورزش و فوتبال بازی کردن است، امیرمحمد و هادی، دوست های روشندل دیگر او هستند که در مدرسه، با آنها وقت می گذراند، دلش می خواهد نوتیکر و پرکینز داشته باشد و امیدوار است روزی بتواند از تمام وسایل شهر بازی ها استفاده کند.

مادرش از عدم مناسب سازی شهر، گلایه می کند و می گوید که در مسیر پیاده روها، موزاییک ویژه استفاده روشندلان گذاشتند اما در همه شهر نیست، برای خدمات داندان پزشکی، این بچه ها باید بیهوش شوند و با وجود دادن فاکتور، تا به حال هزینه ای به ما پرداخت نشده است

زهره و همسرش، خط بریل را یاد گرفتند و حالا بازوی کمکی فرزندشان برای آموزش او هستند تا ابوالفضل بتواند در جامعه بدرخشد.

به گفته این خانواده، مدرسه شوریده و موسسه توانگران و بهزیستی تاکنون کمک های زیادی در مسیر رشد ابوالفضل کرده اند، مخصوصا که کار با این بچه ها، بسیار سخت است و نیازمند صبوری زیادی است اما مربیان همیشه با صبر و خوشرویی در کنارشان هستند.
زهره در آخر می گوید: قدردان تمام کسانی هستیم که به ما کمک کردند، مدرسه، علاوه بر کمک به بچه ها برای والدین نیز آموزش های لازم را برگزار می کند و این خیلی خوب است، به رشد اعتماد به نفس کودکان کمک می کنند، تنها درخواست ما، کمک بهزیستی در پرداخت هزینه های آموزشی است چرا که بیشتر کلاس های آموزشی این کودکان، به خاطر شرایط خاصشان به صورت خصوصی است و هزینه زیادی دارد.

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true