true

بی سوادی دوباره به جامعه ایران باز میگردد؟ به گزارش الهام فیروزی خبرنگار فارس اگاه، اگرچه بعد از گذشت حدود ۴۵ سال و تشکیل نهضت سوادآموزی و شعار ریشه کنی بی سوادی که به دفعات بیان شده است، کشورمان در مرز ریشه کنی بی سوادی قرار دارد و عدالت آموزشی شهرها و روستاهای ایران را در بر گرفته و آمار و ارقام نیز این موضوع را تایید میکند، اما به نظر می رسد، این روزها با معضلی دیگر در زمینه بی سوادی مواجه هستیم، بی سوادی که اگرچه شامل ناتوانی در خواند و نوشتن نمیشود، اما باید آن را هشداری جدی در زمینه بروز مدل های دیگر از مصادیق بی سوادی دانست.
آنچه که به طور قطع کیفیت پایین آموزش، از متهمان ردیف اول آن تلقی می شود. عدم تسلط دانشآموزان به خواندن و نوشتن، پایین بودن نمرات و به تبع آن معدل بسیاری از محصلان همچنین افت تحصیلی قابل توجه که در مواردی نیز موجب نا امیدی و ترک تحصیل می شود، به بروز اشکال جدیدی از بی سوادی دامن زده است. طبق آخرین آمار، ۹۲۹ هزار و ۷۹۸ نفر از افراد بازمانده از تحصیل، بیشتر در گروه سنی ۱۵ تا ۱۷ سال قرار دارند؛ یعنی در بازه سنی که جدا از خواندن و نوشتن، برخی علوم کاربردی را نیز میآموزند، نشان از بروز چالش های جدید در پیش روی فراگیری سواد در کشور است.
*فراموشی یک اصل مهم و فهرست بلندبالایی از دلایل
نبود معلمان متخصص و آموزشدیده، کمبود مدارس و امکانات آموزشی، و همچنین کاهش قابل توجه اعتبارات در مناطق محروم در دوره تحصیلات عمومی از دیگر عواملی هستند که این روزها به بروز دلنگرانیها در زمینه نوعی جدید از بیسوادی در کشور دامن زدهاند. آنهم در شرایطی که براساس اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت وظیفه دارد برای همه افراد تا پایان دوره متوسطه وسایل آموزش و پرورش رایگان را فراهم کند و همچنین وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی بهطور رایگان گسترش دهد.
مقوله ای که به وضوح بر عدالت آموزشی و ضرورت مهمی به نام توجه ویژه به مناطق محروم تاکید دارد. با این وجود اما سال هاست شاهد بی توجهی به این اصل، حتی افول عمل به آن هستیم.
به این فهرست بلندبالا باید کمبود معلم در تمامی مقاطع آموزش و پرورش به ویژه مقطع ابتدایی به عنوان دوره مهم در فراگیری سواد، به کارگیری معلمان بازنشسته، بی توجهی به استفاده از نیروهای جوان آموزش دیده، تاکید بر شیوه های قدیمی آموزشی، عدم توجه به تغییرات ذائقه آموزشی کودکان و نوجوانان امروزی و … را نیز اضافه کرد. مواردی که همه و همه به تدریج باعث شده تا تمایل دانش آموزان به فراگیری علم کم و کمتر شود.
مواردی که نتیجه همه آنها اوضاع و احوالی است که چندی قبل در شبکههای اجتماعی منتشر شد، آمارهایی را نشان داد که بیانگر وضعیت نگرانکننده میانگین معدل دانشآموزان در امتحانات نهایی است. به طور نمونه، این رقم در استان سیستان و بلوچستان تنها ۷.۷۴ بود که بسیار تأملبرانگیز است. این آمار حکایت از این دارد که بسیاری از دانشآموزان در این منطقه نه تنها دانش مربوط به دوره تحصیلی خود را ندارند، بلکه به دلایل مختلف از جمله نبود مدارس استاندارد، عدم حضور معلمان آموزشدیده و نبود امکانات، اعتبارات و… از تحصیل ناامید شدهاند.
علاوه براین به دلیل مشکلات اقتصادی فراوان تعداد زیادی از این دانشآموزان در دوره تحصیلی خود مجبور به کار و نان آوری برای خانواده هایشان هستند. در نهایت جمع نکات اشاره شده موجب شده تا موج جدیدی از بی سوادی در تار و بود کشور در حال شکل گرفتن و ریشه دواندن باشد.
نظام آموزشی ناکارآمد و شیوههای قدیمی تدریس
در حالی که در سایر شهرها کهانتظار میرود شرایط لازم برای تحصیل فراهم باشد، نیز وضعیت موجود همچنان چالشبرانگیز است. بهعنوان نمونه، میانگین معدل در تهران ۱۰.۶۷، در اصفهان ۱۱.۴۳، در خراسان رضوی ۱۱.۲۷ و در همدان ۱۰.۲۳ گزارش شده است. این آمار نشان میدهد که جدا از چالشهای مربوط به نیروهای آموزشی و امکانات مدارس، با معضل جدی نظام آموزشی ناکارآمد نیز مواجه هستیم. تداوم روشهای سنتی آموزش و بیتوجهی به ذائقه آموزشی نسل کنونی و مواردی از این قبیل، باعث شده تا علاقه دانش آموزان به فراگیری و تحصیل روند نزولی داشته باشد.
در چنین شرایطی نیز برخی از خانواده ها ارزش گذاری پایینی نسبت به تحصیل و آموزش فرزندانشان دارند و از این رو در مواردی شاهد هستیم که تمایلی به فرستادن فرزندان شان به مدرسه و ادامه تحصیل آنها ندارند. در این میان البته هنوز هم در برخی مناطق کشور خانواده هایی هم هستند که ادامه تحصیل دختران را غیرضروری دانسته و مانع از این امر می شوند.
این امر در کنار تمایل برخی از خانواده ها به ویژه در مناطق محروم بر اولویت دادن به اشتغال فرزندانشان به تحصیل، موضوعی به شمار می رود که ضرورت برگزاری برنامه های آموزشی برای خانواده ها درباره اهمیت تحصیل و تاثیر آن بر آینده فرزندانشان را بیشتر نمایان میکند. به طور قطع ارائه کمک های مالی و تسهیلات به خانواده هایی که توانایی تامین هزینههای تحصیل فرزندانشان را ندارند، می تواند انگیزه ای اثرگذار برای ادامه تحصیل آنها باشد.
همچنین نباید از تغییر روشهای تدریس و ایجاد برنامههای آموزشی متناسب با نیازهای دانشآموزان غافل شد، زیرا این امر به طور مستقیم موجب افزایش علاقه و انگیزه این گروه سنی برای یادگیری و تداوم تحصیل خواهد شد.در غیر این صورت، جامعه با پیامدهای نامطلوب ناشی از کاهش دانش افراد مواجه خواهد شد. کاهش سطح دانش و شیوع هر شیوه از بیسوادی میتواند فرصتهای شغلی و اقتصادی را نه تنها برای افراد محدود کند، بلکه روند رشد اقتصادی کشور را نیز به خطر بیندازد.
* ایجاد شکافهای اجتماعی و نابرابریهای بیشتر
علاوه بر این، افزایش نابرابریهای اجتماعی نیز از دیگر تبعاتی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. ایجاد شکافهای اجتماعی و نابرابریهای بیشتر بین اقشار مختلف جامعه، ناشی از بیتوجهی به اهمیت آموزش اصولی و ارتقای انگیزه در دانشآموزان است. این شرایط نه تنها مشکلات اقتصادی و اجتماعی به همراه دارد، بلکه در مدت زمان نهچندان طولانی، نشانههای نامطلوب آن ظاهر شده و دامنگیر طیف وسیعی از افراد در جامعه میشود. بلکه حتی ممکن است، بستر ساز بروز مشکلات بهداشتی نیز شود، زیرا به طور معمول افراد کم سواد و بی سواد اطلاعات کافی در خصوص بهداشت و سلامت نداشته و این موضوع میتواند مشکلات بهداشتی را برای احاد جامعه رقم زند.
مباحثی که هرگونه بی توجهی به آن پیامدهای پیچیده ای به همراه خواهد داشت و پاسخ به این سئوال را که آیا بی سوادی دوباره به جامعه ایران باز میگردد؟ دشوار و دشوارتر می کند، آن هم درست در زمانی که در آستانه سال تحصیلی جدید قرار داریم، براین اساس به نظر می رسد بهترین راهکار برای بازگشت از این مسیر ناخوشایند، برنامه ریزی های آموزش و توجه به مدارس به ویژه در مناطق محروم بوده که می تواند سال تحصیلی پیش رو را به سالی نیکو تبدیل کند
true
true
https://farsagah.ir/?p=50096
true
true