×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  سه شنبه - ۱۹ فروردین - ۱۴۰۴  
true
true
دختری که قرار بود با افتادن آخرین برگ بمیرد 

انسان در زندگی خود به تکیه گاهی عاطفی نیاز دارد، به گزارش سيد محی الدین حسینی ارسنجانی خبرنگار فارس اگاه، یازدهمین نشست نقد ادبی و تحلیل داستان استاد عبد العلی دستغیب اختصاص به نقد داستانی کوتاه و زیبا از اُ هنری نویسنده مشهور آمریکایی اختصاص داشت.

دستغیب در این باره در جمع شاگردان مکتب نقد ادبی خود که عصر پنج شنبه هر هفته در منزل وی در شیراز برگزار می گردد اظهار داشت:”داستان آخرین برگ از او هنری داستانی کوتاه و با اسلوب است و خیلی خوب و حرفه ای نوشته شده است.این داستان هم مثل بسیاری از داستانهای معاصر جوامع صنعتی وضعیت نیویورک را در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم به تصویر می‌کشد، هنگامی که فقر و به تبع آن شهر نشینی به اوج خود رسیده و بیماری‌ های گوناگون زندگی انسان‌ ها را مختل می‌کردند. وی گفت:آخرین برگ اگر زیباترین داستان اُ هنری نباشد حداقل یکی از ماندگار ترین و تاثیر گذارترین آثار اوست. آخرین برگ به مانند اکثر آثار اُ هنری پایانی غیر مترقبه و غافلگیر کننده دارد و خواننده را به فکر فرو برده و به او درس زندگی می‌دهد. دستغیب افزود:ماجرا از این قرار است که سو و جوآنا  دو دختری که در آپارتمانی در حواشی نیویوک زندگی می‌کنند،هر دو عاشق نقاشی هستند و یکی از آنها بنام سو با مجله‌ ای در نیویورک همکاری می‌کند.در این میان و در همسایگی این دو پیرمردی بنام برمان زندگی می‌کند که از قضا او هم نقاش است و سال ها به دنبال رسیدن به شهرت و خلق شاهکاری در نقاشی بوده است. زندگی سخت پیرمرد مانع از تحقق رویا و آرزوی او شده بود. پیشکسوت فرهنگی معاصر بیان داشت: جوآنا  یکی از این دو دختر نقاش مدتی به بیماری ذات الریه  گرفتار میشود و دکتر معالجش متوجه روحیه‌ ضعیف جوآنا  برای ادامه کار و حیات مواجه میگردد و او هر آن خود را در آستانه مرگ می بیند و بیماری اش امان از او بریده به نحوی که هر شب فکر میکرد اخرین شب زندگی او همین امشب است.از پنجره اتاقش درخت پیچکی در حیاط میبیند که باد برگ‌ هایش را یک به یک جدا کرده و با خود می‌برد. سو متوجه می‌شود که جوآنا  در حال شمردن برگ‌های باقی مانده بر درخت است چرا که باور دارد با افتادن آخرین برگ او نیز خواهد مرد. سو که نمی‌خواهد جوآنا  به شمردن برگ‌ها ادامه دهد،پرده را کشیده و می‌گوید که نور اتاق مناسب نقاشی کشیدن نیست. سو قرار است امروز نقاشی پیرمردی را بکشد و به همین خاطر از برمان می‌خواهد به اتاق آن‌ها بیاید و چند ساعت بر روی صندلی بنشیند تا سو نقاشی او را بکشد. هنگامی که این دو به اتاق بر‌می‌گردند، جوآنا  خوابیده است. وی خاطر نشان کرد:سو از وضعیت جوآنا  برای برمان می‌گوید و توضیح می‌دهد که جوآنا  باور دارد با افتادن آخرین برگ از درخت عمرش پایان می‌یابد. سو پس از چند ساعت نقاشی‌اش را تمام می‌کند و آقای برمان به منزل خودش باز می‌گردد.صبح روز بعد هنگامی که جوآنا  از خواب بیدار می‌شود از سو می‌خواهد که پرده را کنار بکشد تا او بتواند درخت پیچک را ببیند. سو پرده را کنار زده و جوآنا  متوجه می‌شود علیرغم بادی که تمام شب در حال وزیدن بوده یک برگ همچنان به درخت پیچک چسبیده است. او از این امر متعجب است و مدتی به برگ خیره می‌شود. آن روز تا شب سو به پنجره خیره می‌ماند اما آخرین برگ همچنان بر درخت ایستاده است.روز بعد جوآنا  با دیدن برگ روحیه‌ اش را بدست می‌آورد. او که روز گذشته هیچ غذایی نخورده با دیدن آخرین برگ رفته رفته به زندگی امید وار می‌شود و از سو می‌خواهد برایش شانه، آیینه و غذا بیاورد. غروب آن روز هنگامی که دکتر برای معاینه‌ جوآنا  می‌آید متوجه بهبود علائم حیاتی در او می‌شود.روز سوم جوآنا  تقریباً بهبود یافته و سرحال است. اما سو خبر ناخوشایندی به او می‌دهد. برمان پیر در بیمارستان مرده است! سو برای جوآنا  توضیح می‌دهد که آقای برمان در آن شب بارانی برای روحیه بخشیدن به سو تمام شب در حیاط مشغول به کشیدن درخت پیچکی بوده که یک برگ بر آن استوار مانده است.ساعت‌ ها ماندن در آن هوای بارانی پیرمرد را از پا درآورده و او را به کام مرگ می‌کشاند.مرگی که اگر چه تلخ است اما به دختر جوانی زندگی می‌بخشد.

چهره ماندگار نقد ادبی اظهار داشت: داستان آخرین برگ عاری از هر گونه عنصر طنز یا خنده است و با جدیت تمام مقوله‌ امید به زندگی را مطرح می‌کند. از توصیف محیط زندگی و آپارتمان دو دختر جوان به راحتی می‌توان فهمید که زندگی فقیرانه‌ای دارند. بیماری ذات الریه تمام شهر را در بر گرفته و قربانی بسیار می‌گیرد. هوای سرد هم رنگ و بویی غمگین و بی روح به اوضاع داده است.اما ارزش‌ های انسانی همچنان زنده مانده و روزنه‌ای از امید برای فقرا باز است.دستغیب یاد آور شد: داستان آخرین برگ دوستی واقعی و بدون چشم داشت آدمهایی است  که هنوز سرشار از عشق و احساس هستند.واقعیتی که امروزه در جوامع بزرگ و صنعتی کمتر دیده میشود، در اینجا سو نماد دوستی واقعی است که در سخت‌ تر ین لحظات در کنار دوستش مانده و از اینکه به بیماری او مبتلا شود هراسی ندارد و به همنوعش حس مسئولیت دارد.پیرمرد نقاش هم که خود بیمار است و در فقر به سرمی‌برد، از هیچ تلاشی برای نجات جان سو فروگذار نمی‌کند.نویسنده و مترجم هفتاد عنوان کتاب ادبی در ادامه افزود: زبان ساده،لحن صریح و مهم‌تر از همه،پایان غیره منتظره‌ داستان، تاثیر گذاری آن را دو چندان کرده و تحسین خواننده از این اثر زیبا را به دنبال دارد.

مولف کتاب پنج جلدی از دریچه نقد تصریح کرد: امید و اُمید واری را شاید بتوان اصلی‌ترین پیام داستان آخرین برگ دانست.برمان پیر با یک نقاشی اُمید را در آن دو دختر نقاش زنده کرده و بهانه‌ای برای زندگی اشان به آنها می‌دهد. از خود گذشتگی پیام دیگر داستان آخرین برگ است.از این داستان که یک تم اجتماعی دارد می فهمیم انسان موجودی اجتماعی است و کم و بیش به کمک اطرافیانش نیاز دارد.هر آدمی با هر مقدار پول و رفاه نیازمند تکیه گاهی عاطفی است و گاهی پول و مقام و رفاه لزوما خوشبختی نمی آورد.هر چند داستان اخرین برگ پایانی غم انگیز دارد اما می تواند درس آموز باشد.دارنده نشان درجه یک فرهنگ و هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: آخرین برگ اثر اُ هنری از یک سو داستانی عاطفی و تغزلی و غنایی است و از سوی دیگر ما و خواننده را به امید و امید واری در زندگی رهنمون است. این داستان را برخی یکی از بهترین و موفق ترین داستان های کوتاه جهان میدانند.

گفتنی است ویلیام سیدنی پورتر ملقب به اُ هنری از آن دسته نویسندگانی است که آثارش در اوج سادگی متمرکز بر مهم‌ترین مسائل جوامع بشری از قبیل عشق، دوستی، گذشت، و فداکاری است. پایان های غیره منتظره در داستان‌های اُهنری همیشه در نزد شیفتگان ادبیات ستودنی بوده و این نویسنده‌ خوش قلم را تبدیل به یکی از چهره‌های برتر ادبیات آمریکا کرده است.اُ. هنری با نام اصلی ویلیام سیدنی پورتر،متولد ۱۱ سپتامبر ۱۸۶۲ و درگذشته ۵ ژوئن ۱۹۱۰ نویسنده ای آمریکایی است که داستان‌ هایش به دلیل لطافت طبع،بازی با کلمات، شخصیت‌ پردازی،شور انگیزی و پایان های هوشمندانه و غافلگیرانه معروف است. این نویسنده در طول عمر خود بیش از ۴۰۰ داستان کوتاه نوشت و امروزه جایزه‌ای ادبی به نام اُ هنری وجود دارد

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true