در تلویزیون همیشه لحظههایی هست که از چارچوب معمول برنامهسازی پا بیرون میگذارد و تبدیل میشود به تجربهای که تفاوتش با نظایر آن بهخوبی حس میشود. اجرای محسن آزادی و محمدامین سلیمی در برنامه «زمانه» از همین جنس است؛ جایی که گفتوگو فقط جریان کلمات نیست، بلکه نوعی همنفسی حرفهای است که شکلی محترمانه، فضیلتمند و آگاهیبخش از یک همراهی شیرین در قاب برنامهای اجتماعی را زنده میکند، به جریان میاندازد تا از دل آن، یک شبنشینی دلپذیر تلویزیونی سربرآورد.
به گزارش فارس آگاه: شیرینی این اجرا نه در شوخیهای کوچک یا مهارتهای معمول استودیویی، که در همان کیفیت نادری است که در هر برنامهای شکل بگیرد، شانس آن را برای دیده شدن بالا میبرد و –حداقل- سلیقه بخشی از جامعه را تأمین میکند.
مثل موسیقی
ریتم یا ضرباهنگ اجرا یکی از شاخصههای مهمی است که در اجراهای دونفره از اهمیتی بالا برخوردار است.
ریتمی که میان این دو مجری شکل میگیرد، بیش از آنکه حاصل طراحی باشد، حاصل فهم است.
فهمی که اجازه میدهد آزادی جمله محوری و خط تحلیلی را بگیرد و سلیمی آن را با یک مثال، یک خاطره یا یک نگاه نو به صحنه زندگی، قابللمس کند.
این بدهوبستان شبیه دونوازی (دوئت) موسیقیایی است. آزادی آهنگ (ملودی) را پیش میبرد، سلیمی هماهنگی (هارمونی) میسازد و جابهجاییهای کوچک و حسابشدهشان در اضلاع کلام باعث میشود ذهن مخاطب در نقطهای بماند که همیشه بیدار است؛ نه خسته، نه غافل. و نتیجه این هماهنگی، همان انسجامی است که در یک قطعه موسیقایی خوب حس میشود: دو صدا، یک روح.
هماهنگی آنان تنها در محتوا هم نیست. در رفتار، در نگاه، در مکث، در آن تکانهای کوتاه ابرو که یعنی ادامه بده، در آن چرخش شانهها بهسمت دیگری که یعنی با تو هستم، لبخندها و مطایبههای بجا و بهاندازه و… درواقع این زبان بدن این دو است که متن دوم برنامه را میسازد.
متنی که شاید گفته نشود؛ اما از تصویر و حسی که منتقل میکنند، خوانده میشود.
اجرای موفق پشتوانه تجربه عمیق زندگی را لازم دارد
«زمانه» که پخش میشود، اگر صدا را ببندیم هم میشود فهمید که این دو نفر گفتوگو را زندگی میکنند، نه اینکه فقط اجرا کنند. این سطح از آشنایی و بیتکلف بودن با زندگی، تصنعی نیست.
از جنس همراهی و همدلی و تجربههای عمیق لحظههای زندگی و مهمتر، رسیدن به نوعی اشتراک در این درک و تجربه است، که اگر تصنعی و مصلحتی باشد یک جایی خودش را نشان میدهد و مخاطب را پس میزند.
درحقیقت همنوازی موسیقی واژهها در اجرای «زمانه» از جنس تجربه کار مشترکی است که با گذشت زمان، ریتمی هماهنگ ساخته و اکنون در چشم و گوش مخاطب برنامه مینشیند.
در بخش محتوایی، آزادی بیشتر مأموریت تبیین و چارچوببندی را بر عهده دارد؛ همان گزارهای که باید روشن، تمیز و دقیق گفته شود. سلیمی آن را زمینی میکند، انسانی میکند، میگذارد روی میز تجربه و درست در لحظهای که محتوا ممکن است بهسمت خشکی و رسمی شدن بیش از حد شاکله برنامه برود، او آن را لمسپذیر میسازد.
اما این تقسیم کار ثابت نیست. گاهی جای نقشها عوض میشود و این سیالیت است که ارزش کار این دو مجری را بالا میبرد. مخاطب هم نه با بحثی خشک مواجه است و نه با اجرایی احساسی. او با ترکیبی از هر دو روبهرو است. با توازنی که در برنامههای گفتمحور حکم طلا را دارد.
بدهبستان مفرح

طنز در این اجرا، شیرینی افسونی است که مزه بحث را نگه میدارد بیآنکه جدیت موضوع فرسوده شود. شوخیهای آنها نه از جنس لودگی است و نه بذلهگوییهایی وصلهپینهشده به تنه متن.
چیزی است از جنس لبخندهای واقعی زندگی، همان مکثهای کوچک که فضا را قابل تنفس نگه میدارد؛ اما وزن موضوع را سبک نمیکند. طنزی که به کسی نمیخندد، بلکه همراه مخاطب و وضعیت میخندد.
همین احترام در شوخی است که اجرای دو مجری جوان «زمانه» را انسانی میکند. طنزی که نه فاصله ایجاد میکند، نه صحنه را به بازی میگیرد، بلکه روایت را گرم و زنده تداوم میدهد.
در روزگاری که اجرا گاه بیش از آن که وامدار تبحر ارتباطی، دانش و مطالعه و سواد سالها صیقلخورده در برنامههای مختلف مجریان حرفهای باشد، در انحصار بازیگران و کمدینهاست و در رقابت سنگینِ رسانهای، گاه به شعار دادن، رفتارها و متون کلیشهای یا هیجانآفرینیهای بیریشه برای جلبتوجه مخاطب در یک فرایند کاملاً تبلیغاتی و سودمحور فروکاسته میشود و فضای مجازی پر شده از آدمهایی که اغلب فقط ابزار تداوم گردش سرمایه و برگشت پول سرمایهگذاراناند و لمپنیسم، شوخیهای جنسی و پرسشهای سخیف و ساختارشکنانه شده تمام مهارتی که به اسم «سرگرمی» ازطریق آن جیب مخاطب خالی و گاه حتی به ارزشهای تاریخی و اجتماعی مردم و تمدن دیرینه ایران توهین میشود، اجرای این دو نفر مزیت مهمی دارد: آنها اهلمطالعه، نکتهسنج، شعردان، ادبیاتفهم،… و در یک کلام آدمهایی با بینش و اطلاعاتاند که نه صرفاً اطلاعات میدهند، نه صرفاً شوخی میکنند.
حد خودشان و حد نفر مقابل را در گفتوگو با مهمانان حفظ میکنند و حریم نگه میدارند. آنها میان همه اجزای لازم برای ساخته شدن یک اتمسفر خوب صمیمانه و درعینحال سرشار از تازگی و طراوت دانستنیها، میان تجربههای نو پل میزنند. آزادی تحلیل را میآورد و سلیمی تجربه را. آزادی ساختار را نگه میدارد و سلیمی روح را و از جمع این دو، نوعی حقیقت زیسته و محسوس ساخته میشود.
حقیقتی که مخاطب حس میکند از دل زندگی آمده، نه از دل اتاق فرمان.
نه به افراط و تفریط

این شیوه و توان اجرا زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که موضوع برنامه به لایههای اجتماعی یا تاریخی گره میخورد.
مانند بحثهای مربوط به روزهای حساس تاریخی که هر سال به شکلی بار معنایی آنها در میدان رقابت روایتها تا مرز فرسایش پیش میرود. در چنین بزنگاههایی است که اجرای آزادی و سلیمی به چیزی فراتر از یک گفتوگوی تلویزیونی تبدیل میشود؛ به موضعی روشن، همدلانه و درعینحال دقیق.
آنها موضوع را از ابعاد انسانی جدا نمیکنند و ازسویدیگر، آن را در سطح تصویرهای احساسی هم رها نمیکنند. ترکیب روایت و تبیین، به آنها امکان میدهد حقیقت را زنده نگه دارند و به مخاطب، معنای دوباره و از چشماندازی جدید ارائه کنند.
ویژند مشترک
شاید مهمترین دستاورد این اجرا، شکلگیری یک ویژند مشترک در فضای اجرای تلویزیونی باشد که پیشینه آن در فضای تلویزیون و رادیو همواره یادآور نام بزرگان است؛ ویژندی که بر پایه اعتماد، لحن انسانی، دقت محتوایی و صداقت بنا شده و وقتی هریک از این دو مجری بهتنهایی اجرا میکنند، دیده نمیشود؛ اما وقتی در یک برنامه واحد، مخصوصاً برنامهای مثل «زمانه» در کنار هم قرار میگیرند، بهوضوح عیان میشود و رخ مینمایاند.
گویی این دو فقط در کنار هم و فقط در برنامههایی چون «زمانه» است که میتوانند سبکی خاص با امضای ویژه مشترکشان پیدید بیاورند و پیش چشم تماشاگر بگذارند.
اینگونه میشود که مخاطب وقتی این دو را کنار هم میبیند، فقط انتظار یک اجرای خوب ندارد؛ انتظار یک روش خاص و متفاوت روایت دارد.
روشی که آرام است اما کمرمق نیست؛ جدی است اما سنگین نیست؛ صمیمی است اما بیقاعده نیست. اجرای آنان با واژهها بازی نمیکند، بلکه با واژهها جهان میسازد.
جهانی که در آن بازخوانی اتفاقات جدید، تبیین، خاطره، شعر، طنز، ادبیات، سینما، موسیقی و نگاه انسانی کنار هم مینشینند تا حقیقت نه فقط گفته شود، بلکه نفس بکشد، وقتی از مادران شهدا حرف میزنند، از خانواده و زیست عاشقانه میگویند، به توصیف زیباییهای ایران مینشینند و… .
محسن آزادی و محمدامین سلیمی در «زمانه» نشان دادهاند که گفتوگو میتواند هنوز هم یک هنر باشد؛ هنری که اگر درست عرضه شود، مخاطب را با خودش همراه میکند. آنها نه یک زوج مجری صرفاً موفق تلویزیونی، بلکه دو زاویه از یک روایتاند.
روایتِ زنده، آموختنی و الهامبخش از زندگی، صمیمیت و دوستی. روایتی دوصدایی که هر بار از نو ثابت میکند هنوز میشود با هماهنگی، با متانت، با انسانیت و صادقانه، سقفی روشن بر فراز ستونهای محکم تخاطب با انسانها ساخت؛ سقفی که زیر آن، حتی سکوت هم بهاندازه کلمه حرف دارد.


