
به گفته دکتر بهمن ایزدی که او را صدای زاگرس می نامند، شیراز با داشتن این همه میراث فرهنگی و جاذبه های گردشگری و باغات نیاز به زینتی مثل تله کابین آن هم در استراتژیک ترین پهنه طبیعی زیستی و آبی ندارد، به گزارش زهرا وصالی – خبرنگار فارس آگاه، در دل کوههای آرام دراک، جایی که باد با برگهای ارژن نجوا میکند و صدای جغدها شب را زنده نگه میدارد، پروژهای در حال شکلگیریست که میتواند این سکوت را برای همیشه بشکند. تلهکابین دراک، طرحی که با وعده توسعه گردشگری و نشاط شهری معرفی شده، اما در بطن خود، مجموعهای از مخاطرات نهفته دارد که اگر دیده نشوند، نهتنها طبیعت، بلکه منابع آب، آرامش اجتماعی و هویت فرهنگی شیراز را تهدید خواهند کرد.
این منطقه، با سازندهای آهکی کارستی، شیبهای تند و پوشش گیاهی بومی، مثل گون و بادام کوهی، نهتنها زیبا بلکه شکننده است. ساخت ایستگاهها، جادههای دسترسی و نورپردازی شبانه، ممکن است پوشش گیاهی را از بین ببرد، خاک را فرسایش دهد و جانوران شبفعال را از زیستگاهشان فراری دهد. جابجایی درختان و کاشت گونههای جایگزین، اگر بدون شناخت اقلیم و خاک انجام شود، بیشتر شبیه آرایش موقت طبیعت است تا احیای واقعی آن.
اما خطر اصلی زیر زمین است. سازند آسماری–جهرم، مثل اسفنجی عظیم، آب باران را جذب کرده و به چاههای شرب شیراز میرساند. حالا تصور کنید در دل این سنگهای آهکی، سپتیکتانک نصب شود یا زهکشیهای سطحی اجرا شود و یا برای تثبیت خطر لغزش شاتکریت شود،آلودگی، مثل مهمانی ناخوانده، وارد سفرههای زیرزمینی میشود و چشمهها و چاهها را کم آب و خشک و آلوده میکند. در چنین شرایطی، حتی یک نشت کوچک میتواند فاجعهای بزرگ باشد چرا که با سیستمی با نفوذ زیاد و آسیب پذیر مواجه ایم. هر گونه مداخله انسانی می تواند چرخه تغذیه آب زیرزمینی را مختل کند .مخاطرات اجرای زهکشی مصنوعی در بستر آهک منجر به کاهش تغذیه سفرههای زیرزمینی و افت دبی چاههای شرب پایین دست می شود. افزایش سرعت رواناب سطحی و کاهش زمان تماس آب با بستر نفوذپذیر باعث تشدید فرسایش و رانش زمین می شود. برخورد با غارهای آهکی و حفره های زیرزمینی حین حفاری زهکش ها و جاده میتواند ساختار طبیعی سنگ را تخریب کند و خطر ریزش و نشت آلودگی را به همراه داشته باشد. شاتکریت تیپ بیکربناته آب را سولفاته میکند و این یعنی فاجعه.
از زمین بالا برویم، به آسمان و باد. دراک، اقلیم خاصی دارد؛ بادهای شدید، بارشهای نقطهای و نوسانات دمایی. طراحی سازههای تلهکابین بدون تحلیل دقیق این اقلیم، مثل ساختن قایق بدون شناخت جریان آب است. آیا بادهای شمالغربی باعث نوسان کابینها و خدای ناکرده اتفاق برای کابین ها میشوند؟ آیا بارشهای شدید، مسیرهای دسترسی را میشویند؟ هیچکدام از اینها نباید در حد حدس باقی بمانند چرا که با جان مواجه ایم، جان انسان.
و حالا به شهر برگردیم. شیراز، با تراکم جمعیتی بالا، زیرساختهای محدود و میراث فرهنگی غنی، باید بداند که گردشگری انبوه بدون برنامه، مثل مهمانی بیدعوت است. به قول دکتر بهمن ایزدی که او را صدای زاگرس می نامند، شیراز با داشتن این همه میراث فرهنگی و جاذبه های گردشگری و باغات نیاز به زینتی مثل تله کابین آن هم در استراتژیک ترین پهنه طبیعی زیستی و آبی ندارد. حال آیا مراکز درمانی توان پاسخگویی به گردشگران را دارند؟ آیا میراث ناملموس منطقه در برابر هجوم توریسم تاب میآورد؟ آیا جامعه محلی در تصمیمگیریها حضور دارد یا فقط تماشاگر است؟
در کنار تلهکابین، پروژههایی مثل پارک کوهستانی، آکواریوم، سالن ورزشی و پارک آبی هم در حال اجرا هستند. اما آیا کسی بررسی کرده که این طرحها با هم چه بر سر طبیعت میآورند؟ همپوشانی فضایی، رقابت بر سر منابع آب، و نبود هماهنگی با طرح جامع محیطزیست، مثل قطعات پازلی هستند که بهجای تصویر زیبا، آشوب میسازند. این منطقه جز محدوده مطالعاتی شیراز و دشت ممنوعه است و حفر چاه غیر مجاز است ولی آیا این غیر مجاز بودن تضمینی هست که چاهی حفر نگردد؟ چرا که شاهد چاههای غیرمجاز هستیم که فعال هستند و هنوز تمام چاههای غیرمجاز پر و مسلوب المنفعه نشده اند. و نکته دیگر اینکه هر چاهی در این محدوده چه مجاز و چه غیر مجاز حفر شود یعنی زخمی بر چاههای شرب پایین دست یعنی خالی کردن سفره آهکی که فقط حق شرب است و نه توسعه گردشگری و فضای سبز آنهم با محدودیت های آبی شیراز که متکی به آهک هایش است. مگر شیراز جز دراک و پشت مله و سبزپوشان امید دیگر آبی دارد ؟ دراک از دیرباز تأمین کننده شرب شیراز بوده است و ۲۴ حلقه چاه شرب در آن وجود دارد که در حال حاضر ۸ تا خشک است و ۱۵ تا در مدار . آیا سیاست های بهره برداری ما منجر به خشکشدن یا آلودگی بقیه نخواهد شد ؟ اصلا اینکه گفته شود چاه در فاصله مثلأ ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ متری جایگاه تله کابین است آیا تضمینی هست که آلودگی از یک حفره و کانال زیرزمینی آنهم در کارست فعال جابه جا نشود و به چاههای شرب پایین دست نرسد؟ اصلا تعریف حریم در کارست آهکی به نظر سطحی نگری است چرا که کانالهای انحلالی و غار های انحلالی زیرسطحی اصلا دیده نمی شوند و اینها هستند که بحران ساز انتقال سریع آلودگی ها هستند. مورد دیگر اینکه ایستگاه ۳ تله کابین روی آهک آسماری است و رستوران و هتل و کافی شاپ منجر به آلودگی منابع آب و خاک می شود چرا که دفع فاضلاب، روغنها و پسماندهای غذایی بدون تصفیه مناسب میتواند سفرههای آب زیرزمینی را آلوده کند و از طرفی با تخریب پوشش گیاهی و زیستگاهها مواجه ایم .برای ساخت رستوران و…، معمولاً نیاز به تسطیح زمین، قطع درختان و تغییر کاربری است که اکوسیستم منطقه را به خطر میاندازد آن هم در ورودی تغذیه ای طاقدیس که بایستی جایگاه نشستن برف باشد برای تأمین آب آبخوان کارستی اش نه جایگاه قاشق و چنگال و فنجان قهوه و میز غذا. در مناطق با شیب زیاد، ساخت رستوران بدون مطالعات ژئوتکنیکی دقیق، خطرناک خواهد بود. همچنین افزایش زباله و آلودگی بصری ایجاد می کند . حضور گردشگران و تولید زبالههای پلاستیکی و غذایی، چهره طبیعی منطقه را مخدوش میکند.کافیست در اطراف کارگاه های ساخت پارک آبی و آکواریوم قدم بزنیم تا متوجه این حجم از ظروف یکبارمصرف رها شده در اطراف کارگاه ها شویم. تازه این ابتدای کار است و هنوز به بهره برداری نرسیده است، بنابراین بهتر است که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
و در نهایت، پایش و نظارت. اگر قرار است طبیعت حفظ شود، باید شاخصهای دقیق، جدول زمانبندی، ناظر مستقل و ضمانت اجرایی وجود داشته باشد. پایش بدون ابزار، مثل نگهبانی بدون چشم است. آموزش بدون استمرار، مثل کلاس بدون معلم. و تعهد بدون ضمانت، فقط یک شعار است.
یادمان نرود دراک، فقط یک کوه نیست؛ حافظه طبیعی شیراز است. اگر قرار است تلهکابین ساخته شود، باید با احترام به خاک، آب، باد و مردم باشد. توسعه، اگر مسئولانه نباشد، بهجای رفاه، ویرانی میآورد و در پایان یادمان نرود که
*دراک جان شیراز است*