
شهیدی که تولد، ازدواج و شهادتش در روز عید غدیر رقم خورد، به گزارش فاطمه ملوزه خبرنگار فارس اگاه ، کتاب «آخرین فرصت» کتابی است که روایتکننده زندگی شهیدی است که از تولد تا شهادتش با عید غدیر عجین شده است و اسم او همنام امام علی علیهالسلام است. این شهید همچون اسم خود در زندگی، هم سخنان امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه را چراغ راه خود قرار داده و هم خود به آن عمل میکرد و هم به ترویج و تدریس آن در جامعه میپرداخت. این کتاب که به روایت جذابی از زندگی مجاهدانه شهید کسایی می پردازد تاکنون چندباری تجدید چاپ شده است و همچنین رهبر معظم انقلاب بر این کتاب تفریظی نوشتهاند و بهبهانه رونمایی از تفریظ ایشان در ۹ اسفندماه، خبرنگار «شهر مردم» گفتوگویی با نویسنده کتاب و همسر شهید داشته است.
شهید کسایی بسیار مسئولیت پذیر بود و از تک تک لحظاتش بهترین استفاده را میکرد
نویسنده کتاب «آخرین فرصت» در پاسخ به سؤال خبرنگار «شهر مردم» درباره میزان دخیل بودن تخیل ادبی نویسنده در کتاب گفت: بخشی از این کتاب، روایتها در اصل خاطرات شنیدهشده از دوستان شهید و بخش دیگر کتاب از خاطرات همسر شهید است. در اصل، همه روایتها از مطالبی است که از اطرافیان شهید شنیده شده و فقط برای جذابتر شدن متن برای مخاطب، از خلاقیتهای ادبی برای انتقال بهتر داستان و مفاهیم استفاده شده است. سمیرا اکبری درباره اینکه کدام ویژگی بارز زندگی شهید کسایی، زندگی نویسنده کتاب را تحت تأثیر قرار داده، پاسخ داد: شهید علی کسایی شخصیتی پرکار، اهل تلاش و مسئولیتپذیر داشت به حدی همسر او درباره اش می گفت: «شهید کسایی به معنای واقعی کلمه تشنه خدمت بود و اهل تلاش و کار بود. هر کاری که دیگران به او میسپردند، او شانه خالی نمیکرد و به نحو احسن آن را انجام میداد.» فرمانده شهید هم درباره او گفته: «کارهایی که دیگران در عرض چند ماه طول میکشید تا انجام دهند، شهید در عرض چند روز انجام میداد.» اکبری در ادامه به دیگر ویژگیهای شهید علی کسایی پرداخت و افزود: نسبت به عمرش خیلی حساس بود و خیلی گذر زمان برای او مهم بوده است. او قهرمان «آخرین فرصت» بود و استاد استفاده از بهترین فرصتهای زندگیاش بوده است. شهید حتی از وقتهای مرده خود هم به نحو احسن استفاده میکرد. زمانهایی که صرف ایستادن در صف کوپن و نان میکرد را به خواندن نهجالبلاغه اختصاص میداد و با استفاده از کاغذ و خودکار، طرح درس خود را در این زمانهای پرت مینوشت. وی در مورد نحوه شکلگیری ایده نوشتن از زندگی شهید علی کسایی بیان کرد: در شیراز یک مؤسسه به نام «مؤسسه فرهنگ نشر شهادت» وجود دارد که من عضو آن هستم. این مؤسسه در ترویج فرهنگ زندگی شهدا فعالیت دارد و یکی از کارهایی که انجام میدهد، دیدار با خانواده شهدا، جانبازان، رزمندهها و جمعآوری و ثبت خاطرات این عزیزان است. یکی از جانبازان شیرازی که مؤسسه با او مصاحبه داشته است، آقای سید رضا متولی از شاگردان کلاس نهجالبلاغه شهید کسایی بود و او شهید کسایی را اولینبار بهعنوان یک شهید تربیتی و تأثیرگذار به مؤسسه معرفی کرد. با مصاحبههای اولیه فهمیدم که با یک شهید شاخص در عین گمنامی روبهرو هستیم و کار ادامه پیدا کرد و مصاحبههای تکمیلی را انجام دادیم و خروجی کار، کتاب حاضر شد.
ویژگی بارز شهید عمل به دانستههایش بود
سمیرا اکبری در پاسخ به سؤال خبرنگار «شهر مردم» درباره خلاصه کردن پیام کلیدی کتاب در یک جمله اظهار کرد: خیلی سخت است که پیام کلیدی کتاب را در قالب یک جمله بگویم. چون شخصیت شهید دارای ابعاد بسیار گسترده و رشد یافتهای بوده است و بازخوردی که از مخاطبان کتاب دریافت کردم، این بود که هر کسی به نوعی به فراخور حال خودش با بخشی از شخصیت شهید ارتباط برقرار کرده بود و یکی از ویژگیهای شخصیتی شهید را برای خودش برداشته است. «آخرین فرصت» روایتی مجاهدانه از زندگی شهید از زبان همسر او میباشد. اگر بخواهم خیلی ساده بگویم، شهید به آنچه که میدانست عمل میکرد. اهل عمل بودن به دانسته، شاخصه بارز در زندگی این شهید است. نویسنده کتاب «آخرین فرصت» در مورد رشد شخصیتی شهید کسایی تصریح کرد: این رشد شخصیتی و عملکرد شهیدانه او مختص سالهای پایانی زندگی او نبوده است، بلکه او در دوران دانشجویی و حتی خیلی پیشتر از آن، اهل عمل به دانستههایش بوده و از تکتک لحظات عمرش استفاده میکرده است. این را با مستندات بسیاری ما در «مؤسسه نشر فرهنگ شهادت» داریم و میتوانیم این رویکرد شهید را در ابتدای سالهای جوانی او اثبات کنیم. او نامهای در دوران دانشجویی برای مادر و برادرش نوشته است و آن نامه نشاندهنده اندیشه عمیق او بود.وی در ادامه به ویژگی دیگر شهید پرداخت و افزود: یکی از دغدغههای اصلی او تأثیرگذاری بر اطرافیان خودش بود. همچنین شهید مشغول مطالعه کارشناسی ادبیات زبان عربی در دانشگاه مشهد بودند و همزمان با دانشجوییاش، مشغول تحصیل در حوزه علمیه قم هم بوده است و از این تسلطی که بر زبان عربی داشته، برای تدریس نهجالبلاغه، تربیت مردم و تأثیرگذاری بسیار استفاده کرده است. اکبری در پایان درباره احترام و محبت شدید شهید به مادرش و احترام و توجه به همسر نکاتی را از دل کتاب بیان کرد و این رفتار شهید را نشاندهنده اهمیت جایگاه مادر و همسر در نزد شهید دانست.
حساسیت شهید کسایی به مال حلال و وصیتی که همسرش همچنان به آن پایبند است
همسر شهید کسایی درباره سالهای زندگی خود با این شهید گفت: در این هفت سالی که ما فرصت زندگی با هم داشتیم، کمتر از یک سال در مجموع توانستیم با هم باشیم و شهید بسیار فعال بوده و بسیار اهل جهاد تبیین بود. او به زندان عادلآباد میرفت و تدریس میکرد. در طول این هفت سال، یکبار در سال ۶۰ او توسط منافقین ترور شد و یکبار دیگر هم در جنگ جراحت بسیار جدی به سرش وارد شد، ولی باز هم بعد از اینکه درمان میشد، به میدان جهاد و مبارزه خود بازمیگشت. رفعت قافلانکوهی درباره دعای شهید در روز ازدواجش به بیان خاطرات آن زمان پرداخت و باصدای گرفته یاد آن زمان کرد و افزود: بعد از اینکه خطبه عقدمان را امام خمینی(ره) خواندند و از خانه ایشان بیرون آمدیم، همسرم گفت که خیلی دوست دارم چون تولدم در روز غدیر بوده، روز ازدواجم هم در روز عید غدیر باشد. من گفتم که فکر نکنم جور بشود. ولی خودش با مادر و مادربزرگ من صحبت کرد و ما در روز غدیر در نهایت به صرف نهار فامیل را دعوت کردیم، ولی او روزه گرفته بود. من گفتم که چرا روزه گرفتی؟ گفت: «من پشت در خانه امام نیت کردم، چند روز روزه نذر کردم و گفتم اگر روز غدیر روز عروسیام باشد، روزه بگیرم.» و گفت: «من یک دعا میکنم و شما آمین بگویید.» دعایش این بود که روز شهادتش هم روز غدیر باشد. من گفتم: «انشاءالله شما نودساله که شدی، بعدش شهید بشوی.» و بعد آمین گفتم. ولی بعد از آن لحظه که این دعا را کرد، به دل من نشست و من هر سال عید غدیر منتظر خبر شهادت او بودم. هیچ عید غدیری ما پیش هم نبودیم.
همسر شهید در پایان درباره ویژگی بارزی که از زندگی شهید هنوز در زندگی شخصی خود او تأثیر دارد، بیان کرد: شهید خیلی به غذا و مال شبههناک حساس بودند و خمسشان را سر سال همیشه محاسبه میکردند و همیشه مرا هم تشویق میکردند که مراقب باشم تا مال شبههناک وارد زندگیمان نشود و من تا امروز مراقب بودم که مال شبههناک و مال یا غذایی که خمس آن را پرداخت نشده است، وارد زندگی خودم و فرزندانم نشود