به گزارش فرخنده آشوری خبرنگار فارس اگاه ، شوق مادر شدن برای اولین بار و به آغوش کشیدن پسرش و شروع بخش شگفت انگیز زندگیاش با یک خبر، ناگهان دگرگون شده بود، فرزندی که حالا به او گفته بودند، مشکلاتی دارد و یکی از این مشکلات، این است که خیلی «نمیشنود».
دنیا دور سرش چرخیده بود و نمیخواست باور کند و از این مطب، به آن مطب میرفت شاید که تشخیص اولیه پزشک، اشتباه باشد، اما همه چیز درست بود و نوزاد معصوم در آغوشش، صدای او را نمیشنید، اصلا تا قبل از این ماجرا، هیچ وقت فکر نکرده بود که نشنیدن چه شکلی است، کلمه «ناشنوا» و یا «کم شنوا» تا همین چند وقت قبلش، برای او کلمه ای دور و ناآشنا بود، اما حالا تبدیل شده بود به لقب فرزند دلبندش، تا یک سال، نتوانست این موضوع را بپذیرد و با دیگران به اشتراک بگذارد.
سمیرا، حدود ۸ سال قبل با بحرانی در زندگیاش، رو به رو شد که برایش دردناک ترین اتفاق بود. حالا او مادر یک کودک کم شنواست و سالها، مسیری را طی کرده که دوست دارد، تجربیاتش را با دیگران به اشتراک بگذارد تا اگر مادری در موقعیتی شبیه او، قرار گرفت، بتواند انتخاب درستی داشته باشد.
«امیر علی هدایتی» کلاس دوم است، او کم شنوا به دنیا آمده است، هشت سال، سختی را زندگی کرده اما یک پسر موفق است و مثال خوبی برای شعار «معلولیت، محدودیت نیست.»، محسوب می شود. او، ورزش ژیمناستیک را به صورت حرفهای، دنبال می کند و پیشرفت های زیادی را در آموختن زبان دوم داشته است، پسری که ممکن بود حتی نتواند درست به زبان مادری، صحبت کند حالا یک پسر موفق، نسبت به هم سن و سالانش است و علاوه بر فارسی به زبان انگلیسی هم می تواند صحبت کند.
مادرش، می گوید: در سه ماهگی بود که بعد از انجام تست های شنوایی، متوجه مشکل او شدیم، وقتی اپراتور سنجش شنوایی، بی مقدمه این موضوع را مطرح کرد، شوکه بودیم، حال بدی داشتیم و تا یک سال، نتوانستیم بپذیریم، موضوع را حتی از نزدیک ترین افراد زندگیمان، پنهان می کردیم، دچار افسردگی شده بودم، از این مطب به آن مطب می رفتیم تا شاید حرف متفاوتی را بشنویم اما بالاخره بعد از یک سال پذیرفتیم و سراغ استفاده از سمعک رفتیم و همزمان گفتار درمانی را شروع کردیم.
سمیرا، با تشکر از تمام مربیانی که در این راه، او و فرزندش را یاری کردند، ادامه می دهد: مسیر سخت و دشواری بود، زمان طولانی از شبانه روز را صرف تلاش برای یادگیری پسرم بودیم و در این مسیر، مربیها و گفتار درمانها در کنار ما بودند، نمی خواستم فرزندم نسبت به بچه های دیگر عقب باشد و آنقدر تلاش کردم تا حالا او از خیلی از همسن و سالانش جلوتر است، امیر علی، باهوش بود و بسیار صبور؛ بیماری، برای بزرگسالان هم سخت و طاقت فرساست اما امیرعلی پا به پای ما، با تمام سختی ها آمد و ما موفق شدیم.
او، به مادرانی که در شرایط مشابه قرار دارند، توصیه می کند: بی تفاوت از کنار مشکل فرزندتان نگذرید، او هم مثل سایر بچه ها است و فقط نیازمند تلاش بیشتری است و تنها کسی که می تواند او را تبدیل به یک فرد توانمند کند، همراهی شما والدین است، روزهای اول، خیلی سخت است برای همین، وقتی در زمان معاینات پسرم، مادری را می بینم که در شرایط هشت سال قبل من، قرار دارد، حتما سراغش می روم و از تجربیاتم می گویم، شمارهام را به او می دهم و سعی میکنم با او ارتباط بگیرم و کمک کنم تا در این مسیر، قوی بماند و فرزندش را یاری کند تا تبدیل به انسان موفقی شود، مرحله اول در این مسیر، پذیرش است، در فضای مجازی، صفحه ای را باز کردم و تجربیاتم را با دیگران به اشتراک می گذارم تا علاوه بر تاب آوری خانواده هایی با مشکلات مشابه، به فرهنگ سازی پذیرش این کودکان، در جامعه و محیط کمک کنم. این مادر، یکی از عمده مشکلات کودکان نیمه شنوا را سمعک، عنوان می کند و ادامه می دهد: اگر سمعک بچه ای خراب شود، تعمیرش یک ماه طول می کشد و در این یک ماه نمی شنود، باید بهزیستی برای تمام این کودکان، سمعک تهیه کند، خیلی از خانواده ها، توانایی تهیه آن را ندارند یا هزینه های کاشت حلزون، برایشان زیاد است، بنابراین دولت باید از این کودکان حمایت کند، در حال حاضر بچه ها از طریق بهزیستی بین مراکز خیریه، تقسیم بندی شدند و برخی از این مراکز، تخفیف هایی را برای گفتار درمانی درنظر گرفتهاند، اما واقعا باید از این قشر، حمایت جدی کرد و مهمترین مسئله، همان سمعک است. او، یکی از اساسی ترین مشکلات را، عدم آموزش اجتماعی و رفتار ناصحیح جامعه، در برخورد با کودکانی که مجبور به استفاده از سمعک و دیگر ابزارهای کمکی، برای حل مشکلات معلولیت خود هستند، می داند و می افزاید: باید نسبت به معلولیت، از سنین پایین فرهنگ سازی شود، در مدارس، هیچ آموزشی برای کودکان نیست تا اگر همکلاسی آنها، از سمعک استفاده می کند او را سوال پیج نکنند و با کنجکاوی زیاد، کودک را معذب نکنند، من هر سال با معلم امیر علی، صحبت می کنم تا ساعتی را در کلاس برای دانش آموزان در این زمینه، حرف بزند و همکلاسی های او را آگاه سازد اما باید این فرهنگسازی در کلیت جامعه، انجام شود و همه برایشان دیدن کودکی که از سمعک استفاده می کند، عادی باشد و در مورد او، کنجکاوی نکنند، بچه ها، چیزی نمی دانند و برحسب سنشان، کنجکاوی می کنند و این سبب فشار روانی بر روی کودک کم شنوا می شود و کم کم از مدرسه و جمع فاصله می گیرد و ممکن است، منزوی شود، مدیران مدارس، می توانند در مراسم ها و جشن ها و یا در جلسات اولیا و مربیان، آموزش های لازم در این زمینه را به خانواده ها و کودکان بدهند، نگاه های متفاوت و سوالات برای کودکانی با این مشخصات، آزار دهنده است، امیر علی، با اعتماد به نفس تربیت شده و یک کودک موفق است اما بخاطر نوع نگاه متفاوتی که به او می شود، برعکس منزل، در مدرسه بسیار ساکت است.امیر علی هم وارد بحث ما می شود. تازه از مدرسه برگشته و خسته است. می گوید هنوز برای شغلم در آینده، تصمیمی ندارم، ولی احتمالا، رییس جمهور شوم تا بتوانم همه مدارس را تعطیل کنم. شاید هم بازیگر شدم تا نقش های خوبی، مثل مرد عنکبوتی را بازی کنم. او، می گوید: سمعکم را دوست دارم، با سمعکم، صداهای زیادی می شنوم، صدای مامانم را خیلی دوست دارم، در مدرسه هم دوستان زیادی دارم اما خود مدرسه را دوست ندارم.
پسر شیرینی است، خیلی باهوش است و قبلا دوست داشته خبرنگار شود و در صفحه مجازی مادرش، چند گزارش گری هم کرده است، از مدرسه برگشته و خسته است و ترجیح می دهد، جمع ما را ترک کند و بخوابد. دغدغه های مادر امیر علی، دغدغه های خیلی از مادرانی است که کودکان ناشنوا یا کم شنوا، دارند، باید این کودکان را بپذیریم و با آنها، رفتار عادی داشته باشیم تا تصور نکنند که متفاوت هستند و یا کمبودی نسبت به دیگر بچه ها دارند.