×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  دوشنبه - ۱۶ مهر - ۱۴۰۳  
true
true
ادای دین رندانه به فروغ فرخزاد و سهراب سپهری در آستان خواجه اهل راز

فرنگیس شنتیا – فارس آگاه
بیست و سه سال پیش وقتی نمايش «حافظ، رند خلوت نشين» به كارگرداني پري صابري در شیراز برگزار شد، از نگاه اهل فن جای حرف و حدیث بسیار داشت و از آن به عنوان واريته‌اي یاد می‌شد شلوغ و پر سرو صدا و طولاني آمیخته با شعر و موسیقی و پانتومیم و تخت حوضی.
اصولی ترین نقدها را در آن زمان، احمد سپاسدار از كارگردان با سابقه تئاتر شيراز نسبت به این تئاتر پری صابری روا داشته بود و به موازات آن، دیگر دست اندرکاران کارکشته تئاتر شیراز .
حال به مناسبت هفته بزرگداشت حافظ، تا چهار شب در دو سانس تئاتری در محوطه حافظیه تئاتری به نام “لسان‌الغیب” به نویسندگی اردشیر صالح پور، کارگردانی محمد حاتمی و بر اساس همان نمایشنامه “حافظ، رند خلوت نشين“ پری صابری اجرا می‌شود.
نمایش با سرپیچی آدم و حوا و رانده شدن آن ها از بهشت آغاز می شود. اولین آدمیانی که میوه دانایی را خورده و عقوبتش، زندگی در جهانی است که درآن عشق، مرگ، بدی و بدکاری، نفرت، جهل، خشونت و ریاکاری همه و همه دست به دست هم می دهند تا شاعری اگزیستانسیالیست از هزارتوی خانقاه و میخانه و دیرمغان، سرگشته از معماهای هزاران هزار ساله فریاد برآورد :
عيان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دريغ و درد که غافل ز کار خويشتنم


یاس های فلسفی حافظ و پناه جستن در دامان عرفان، پروسه ای است که نمایش «لسان‌الغیب» تا حدودی موفق به آن پرداخته است. اجراهای قوی و خوانش‌های قوی‌تر غزل‌های حافظ در این اثر نمایشی می تواند مخاطب را با خود همراه کند و اوج هنر آن گاه عیان می شود که با چفت و بست کردن شعر امروز ایران با غزل‌های حافظ، گفتمانی نو را پدید می آورد و توان می یابد که تا پایان راه، تماشاگر را با خود همراه کند. اما در همین خط سیر کم فراز و کم فرود، دو سه حفره بزرگ خواننده را به ورطه دلزدگی و کسالت و پشیمانی از تماشای آن می کشاند، نقطه ضعفی غیر قابل انکار که سربزنگاه اجرای محکم بازیگران و انتخاب به جای غزل های خواجه اهل راز آن را می پوشاند و چرت کوتاه تماشاچی را پاره می‌کند تا او را دوباره برسر ذوق آورد .
مهمترین نکته ای که به عنوان یک تکرار گل درشت در نمایش«لسان‌الغیب» خودنمایی می کند تکیه کردن بی اندازه دیالوگ ها بر اشعار فروغ فرخزاد و بعد از آن سهراب سپهری است . پیوند دادن دیالوگ ها با اشعار فروغ فرخزاد که نویسنده به خوبی هم از پس آن برآمده، این زیبایی را در نهایت چنان به تکرار می‌رساند و چنان مزه آن را می‌برد که جز شیفتگی و ارادت نویسنده اصلی آن به فروغ فرخزاد چیزی دستگیر مخاطب نمی‌شود و گواه آن دوستی پری صابری و فروغ فرخزاد است. رفاقتی از سر ارادت که به بازی فروغ فرخزاد روی صحنه تئاتر و حضورش در نمایش «شش شخصیت در جست وجوی نویسنده» به کارگردانی پری صابری منجر شد .
از دیگر سو بیان کسالت بار زندگینامه حافظ در جریان نمایش اگر چه با قلمی زیبا و اجرایی دلنشین به به اجرا درآمد اما با همه دست و پا زدن، هیچ روایت متفاوتی جز اطلاعات دم دستی گوگل از جمله نانوا بودن حافظ و ارادت او به شاه شجاع عیان نمی کند. نقب زدن به کودکی حافظ نیز پس زمینه‌ای است غیر جذاب و کاملا غیر ضروری و صحنه پر کن که تنها و تنها اجرای بی نقص و دلنشین بازیگر خردسال، به آن اعتبار بخشیده است.
و از همه قابل اعتناتر برای نقد ایفای نقش شاه شجاع و تنزل ناگهانی تئاتر تا سطح یک نمایش تخت حوضی و شاه بازی است .
گفتار سطح پایین و لحن و گویش انتخابی برای شاه شجاع به عنوان فردی قابل احترام در اشعار حافظ نشان می دهد که نویسنده یا تاریخ آن زمان شیراز را به خوبی درک نکرده یا این که برای بیرون کشیدن مخاطب از چرت های لحظه‌ای و نجات نمایشنامه از سقوط‌های غیر قابل جبران،‌ چنین خطر کرده و دقایق پایانی نمایش را با همین کارحساب نشده از وزن و وقار انداخته است .
بی آنکه توجه شود شاه شجاع به عنوان شخصی ادب دوست و شاعر هرگز نمی توانسته به سبک ‏ملیجکان دربار بر تخت فرمانروایی نشسته باشد و پا به پای همسرش، حافظ، این رند سرفراز ‏شیرازی ما را با لفاظی‌های عامیانه مورد اهانت‌های پیاپی قرار دهد و او سر خم کرده و مفلوک و در ‏کسوت انسانی که هرگز او نیست، به تصویر کشیده شود‎.‎
پرداختن گروتسک‌وار به مرگ حافظ آن هم بلافاصله پس از تندخویی های شاه شجاع از آن صحنه‌هایی است که به‌طرز نامناسبی سر هم‌بندی شده‌اند. صحنه‌هایی که نه تنها مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد بلکه گویی رسالت نویسنده ‏آن بوده که حافظ را بالاخره بمیراند و بگوید خداحافظ‎ .‎

ضعف‌های نمایشنامه «لسان‌الغیب» به همان اندازه‌ای است که نمايش «حافظ، رند خلوت نشين» از آن ‏آسیب می خورد و بهتر آن بود که برای بازنگری در روایتگری و سبک و سیاق نمایش،‌ از نظرات ‏حافظ پژوهان بنام شیراز استفاده می شد و با تکیه برپژوهش‌های علمی و دانشگاهی آن را به اثری قابل ‏استناد و در خور ستایش تبدیل می کردند، نه مانیفستی دست و پا شکسته‎ ‎از جدال ناتمام محتسب و خرقه ‏پوش با رندان و عیاران. جدالی تماشایی که البته نجات دهنده نمایش «لسان‌الغیب » هم شد و مردم را ‏برای دقایقی طولانی به ایستادن و تشویق واداشت؛ تشویق هایی طولانی در زیر آسمان پر ستاره ‏زیارتگه رندان جهان‎ .‎

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true