×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳  
true
true
داستان‌سرایی در دندان‌پزشکی؛ دورهمی چخوف، مارکز و وودی آلن

داستان‌سرایی در دندان‌پزشکی؛ دورهمی چخوف، مارکز و وودی آلن ، فارس آگاه– دو مجموعه‌داستان‌ «اگر امپرسیونیست‌ها دندان‌پزشک بودند» و «هیچ‌وقت میمونت را گاز نگیر»، داستان‌هایی کوتاه با پیرنگ کلی دندان‌پزشکی را از نویسندگان‌ مختلف؛ مشهور و کمترشناخته‌شده گرد ‌آورده و توجه خوانندگان را به موضوعاتی فراتر از درد و دندان شامل وضعیت فرهنگی، اجتماعی و مسائل مرتبط با موضوع اصلی جلب می‌کنند.

داستان به عنوان یکی از مقوله‌های مُعرف دنیای مدرن در پیوستن با دیگر مولفه‌های این دوران و جذب شخصیت‌ها و متخصصان حرفه‌های دیگر توانایی منحصر به فردی دارد؛ چنانکه تعجبی ندارد اگر ببینیم پزشکی در کنار حرفه اصلی خود نویسنده نیز هست یا طلبه امور دینی حین اشتغال به امور دین و آخرت، به دنیای داستان یا ترجمه نیز علاقه دارد و به آن اشتغال می‌ورزد.

شاید وقتی از نویسنده پزشک سخن به میان آید نام‌های ایرانی و خارجی مختلفی از گذشته‌ها به ذهن متبادر می‌شود، اما کمی که جست‌وجو کنیم، امروز هم پزشکان و دندانپزشکان از دنیای نوشتن در قالب داستان، ترجمه یا روایت‌های شفاهی دور نیستند و می‌بینیم برخی در زمینه تاریخ پزشکی یا دندانپزشکی در ایران به شکل جدی کار می‌کنند و عده‌ای دیگر هنوز سر به رویای داستان سپرده‌اند و یا می‌نویسند یا ترجمه می‌کنند.

دو مجموعه داستان‌ کوتاه ترجمه هرگز میمونت را گاز نگیر (دندانه، ۱۴۰۲) و اگر امپرسیونیست‌ها دندان‌پزشک بودند (دندانه، ۱۳۹۹) تلاشی برای نزدیک شدن به دنیایی است ممزوج از دندانپزشکی و داستان. این دو مجموعه که اولی توسط اشکان نعمت‌پور و دومی با همراهی سیامک شایان‌امین (هر دو دندان‌پزشک) ترجمه شده، در مجموع ۱۹ داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد.

طرح اولیه این مجموعه‌ کی و کجا متولد شد؟

نعمت‌پور در مقدمه هیچ‌وقت میمونت را گاز نگیر داستان تولد این دو کتاب را توضیح می‌دهد و می‌نویسد این ماجرا از یک ایده اصلی شروع شده، انتشار داستان‌هایی در مورد دندانپزشکی تا اینکه به یک اثر مدرن به نام الهه‌های انتقام می‌رسند که در نشریه ادبی انگلیسی‌زبان نیویورکر (The New Yorker) منتشر شده است.

این اثر آنها را به آرشیو نزدیک به یکصدساله این نشریه راهنمایی می‌کند (این مجله از اسفند ۱۳۰۳ منتشر می‌شود) و رسیدن به این گنج ذی‌جود از ادبیات داستانی دنیا که آثار در آن به‌خوبی دسته‌بندی شده و قابل جست‌وجوست، باعث می‌شود رویایی برای آنها شکل بگیرد که چرا مجموعه‌ای داستان‌های مرتبط با دندان‌پزشکی را ترجمه و چاپ نکنند؟ گام‌های بعدی خریدن اشتراک نیویورکر (که پولی است و خریدنش‌ هم برای ما راحت و ممکن نیست)، انتخاب و ترجمه آثار و رسیدن به دو جلد مجموعه‌داستان یادشده است.

اگر امپرسیونیست‌ها دندان‌پزشک بودند به عنوان جلد اول از این مجموعه (که بعدا و در جلد دوم عنوان دندان‌پزشکی در داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ را به عنوان زیرعنوان دارد) در مجموع ۱۱ داستان را دربر دارد و با داستان کوتاهی به نام دوست از یک نویسنده پزشک مشهور؛ یعنی آنتوان چخوف (۱۸۶۰ تا ۱۹۰۴) آغاز می‌شود و با داستان یکی از این روزها از نویسنده شناخته‌شده دیگری به نام گابریل گارسیا مارکز (۱۹۲۷ تا ۲۰۱۴) ادامه می‌یابد.

داستان بعدی (داستان دکتر رفتن) هم از بیلی کریستال (Billy Crystal) نویسنده نسبتا شناخته شده و کمدین امریکایی است، داستانی با رگه‌های قوی طنز که با وجود زبانی بودن طنز اثر، مترجم به‌خوبی توانسته طنز زبانی را منتقل کند، چنانکه: «وقتی دکتر توی اتاق آمد، از من پرسید نخ‌دندان می‌کشم؟ من هم کاری را کردم که همه می‌کنند، دروغ گفتم. آن وقت بود که چنگک یک خرچنگ را که لای دندان‌های آسیابم گیر کرده بود، بیرون کشید». (ص. ۲۳)

داستان‌سرایی در دندان‌پزشکی؛ دورهمی چخوف، مارکز و وودی آلن

مشهورها اول صف

وودی آلن هم که در عرصه فیلمسازی در آمریکا کاملا نامی شناخته شده است یک اثر در این کتاب و یک اثر هم در کتاب بعدی دارد و گویی نویسنده محبوب مترجمان باشد. نام داستان وودی آلن اگر امپرسیونیست‌ها دندان‌پزشک بودند، همان نامی‌ است که روی کتاب هم نشسته است.

اثری که آلن در آن نامه‌های ونسان ونگوگ نقاش هلندی (۱۸۵۳ تا ۱۸۹۰) به برادرش را با رنگی پررنگ از عنصر خیال بازنویسی می‌کند، او را به جای دندانپزشکی می‌گذارد که در افسردگی و ناامیدی از دنیا شبیه ونگوگ است ولی به جای استفاده از ابزارآلات نقاشی، کشیدن پرتره خود و مزارع و گل‌های آفتابگردان، دنیایش در مطب دندان‌پزشکی می‌گذرد و تبدیل به آن دندان‌پزشکی می‌شود که در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد: «فکر می‌کنم شریک‌شدن مطب با گوگن اشتباه است.

آدم پریشان‌حالی است که یک عالمه دهان‌شویه می‌خورد. وقتی به رویش آوردم و متهمش کردم، عصبانی شد و مدرک طبابت من را از دیوار کند. وقتی جو آرام‌تر شد، راضی‌اش کردم پر کردن دندان را در فضای باز تجربه کنیم. در یک چمنزار که رنگ‌های سبز و طلایی احاطه‌اش کرده بود، کار کردیم». (ص. ۳۸).

سالی رونی نویسنده ایرلندی ( متولد ۱۹۹۱) نیز یک داستان به نام در کلینیک در این مجموعه دارد؛ داستانی که به فراخور زندگی و زمانه خود خانم رونی حول و هوش زندگی یک زوج جوان در جایی در اروپا می‌گذرد و بیشتر بر بیان روایت درونی از زاویه دانای کل محدود متمرکز است.

به این شکل، مترجم در این کتاب که در واقع مجموعه‌ای گلچین (Anthology) است به‌خوبی توانسته با توسل به طعمه نویسندگان شناخته‌شده و چیدن آثار آنها در اولین داستان‌ها خواننده را با خود همراه کند؛ اما شاید بهترین اثر را به مثابه داستانی برتر یا بهترین داستان کتاب در آخر آورده باشد تا همراهی خواننده را از دست ندهد. داستان الهه‌های انتقام از پل ترو (Paul Theroux) نویسنده شناخته‌شده آمریکایی داستانی است که این مجموعه با آن پایان می‌یابد. ترو نسبتا نویسنده‌ای مطرح است اما بر اساس اطلاعات کتابخانه ملی فقط یک اثر از او به نام بهترین سال زندگی‌ام (نیلا، ۱۳۸۶) به فارسی برگردانده شده است.

الهه‌های انتقام روایتی از زندگی یک دندانپزشک معروف آمریکایی را با پس‌زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز آمریکا به دست می‌دهد که به دلیل موقعیت خوب شغلی در اوج عزت زندگی‌ می‌کند تا آنکه بر اثر مجموعه‌ای رفتارها و سلسله‌ای پیشامدها به حضیض ذلت می‌افتد.

قسمت دوم از این مجموعه‌داستان‌ها که به نام هیچ‌وقت میمونت را گاز نگیر! با زیرعنوان دندان‌پزشکی در داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ-۲ چاپ شده از جهت تعداد داستان‌ها، چابک‌تر است و ۸ داستان را دربرمی‌گیرد. این مجموعه با داستانی در ژانر (گونه) سوررئال از وودی آلن اغاز می‌شود و روایتی از زندگی پس از مرگ دو دندان‌پزشک به دست می‌دهد که یکی از آنها پس از مرگ به خرچنگ تبدیل شده و اکنون غذای یکی از مشتری‌های سابق خود است.

این مجموعه همانطور که با وودی آلن آغاز می‌شود با داستانی از او هم خاتمه می‌یابد. داستان کارآگاه که طی آن داستانی پلیسی تعریف می‌شود. اما مترجمان در انتخاب بقیه داستان‌های این مجموعه، جرات بیشتری به خرج داده و آثار را از نویسندگان کمترشناخته شده برای مخاطب ایرانی انتخاب کرده‌اند.

اما داستانی که عنوان آن روی جلد کتاب نیز نشسته است؛ یعنی هیچ‌وقت میمونت را گاز نگیر داستانی از امیلی هان (۱۹۰۵-۱۹۹۷) نویسنده پرکار آمریکایی است که یک اثر از وی به نام لئونادردو داوینچی (ترجمه‌های متعددی از این اثر در دست است) به فارسی ترجمه شده است. نویسنده‌ای که (به نوشته مترجمان) ۵۴ کتاب و بیش از ۲۰۰ مقاله و داستان نوشته و به‌ویژه رمان‌هایش در قرن بیستم نقش مهمی در شناساندن شرق دور و آفریقا داشته است. این داستان ژانویه ۱۹۳۸ در مجله نیویورکر منتشر شده است؛ یعنی سال ۱۳۱۶ خورشیدی.

جالب است بدانیم در آن زمان (اواخر دوره پهلوی اول) قهرمان داستان (که لابد آمریکایی بوده) در شانگهای و عصر یک روز پاییزی (اوایل اکتبر/ مهر) به دلیل گاز گرفتن میمونش، دندان جلویی (که دندان خودش نبوده و احتمالا روکش بوده) از دست می‌دهد. اما آن زمان شانگهای که امروز یکی از شهرداری‌های مستقیم زیر نظر دولت چین است، درگیر جنگی بین چین و ژاپن بوده است. ولی این شخصیت قهرمان نمی‌توانسته شب را تا صبح برای ترمیم دندانش صبر کند، زیرا بدون توجه به وضعیت شهر و به عنوان یک فرد خارجی در آن شهر هر شب مهمانی دعوت بوده‌.

بیان همین روایت هر چند در قالب داستان، نه فقط نشان‌دهنده وضعیت این شهر مهم از نظر مالی و جغرافیای سیاسی بلکه وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و امکانات این نقطه از جهان آن‌هم نزدیک به یکصد سال پیش است.

داستان‌سرایی در دندان‌پزشکی؛ دورهمی چخوف، مارکز و وودی آلن

دندان هالیوودی، لبخند هالیوودی

یک داستان دیگر هم در این مجموعه بیشتر جلب توجه می‌کند، داستان چرا دیگر لبخند نمی‌زنم از روت مک‌کنی ( Ruth McKenney/۱۹۱۱-۱۹۷۲) نویسنده‌ای که خود روزنامه‌نگار هم بوده است؛ اما مدرکی نداریم که کتابی از وی به فارسی ترجمه شده باشد. داستان در مورد زنی است که دندان‌های خود را به دلیل آرتروز خیلی زود (معلوم نیست البته چند سالگی) از دست داده و مثل همه انسان‌های بی‌دندان به دندان مصنوعی متوسل شده است. اما دست‌دندان‌هایی هم که گذاشته هیچ‌کدام راضی‌کننده نبوده تا اینکه گذرش به دندان‌پزشکی در نیویورک می‌خورد که پیشتر از او تعریف زیادی شنیده است.

این دکتر قول می‌دهد بهترین دست‌دندان مصنوعی هالیوود را برای او درست کند اما «باید اعتراف کنم در نهایت، دندان پلاستیکی خیال‌انگیزی برای من ساخت ولی کاری که به راوان من کرد، جبران‌ناپذیر است. از آن زمان به بعد دیگر سرم را بالا نگه نداشته‌ام، حداقل نه در نور زیاد. (ص. ۴۷)

دکتری که کمی هم موقع کار بامزگی می‌کند و می‌گوید؛ «دندان‌های جونز امپرسیونیستی است. من کار سورئال هم می‌کنم. چرا نکنم؟ هر کاری از دست من برمی‌آید. عزیزم، دهانت را باز کن. خیلی‌ خب، ببند. لازم نیست با دهان باز به من خیره شوی. هاها! بگذار ببینم. فکر می‌کنم یک چیزی در مایه‌های برگمن مناسبت باشد؛ هم یک کم جلب اعتماد کند و هم یک کم خودستایی داشته باشد، هان؟» (ص. ۴۸) اما نهایت همه این تلاش‌ها جمله آخر داستان و نظر نویسنده است که «جای تعجب دارد که این روزها به‌ندرت لبخند می‌زنم؟» (۵۱).

گلچین‌ها و دردسرهای‌شان

تهیه و تدارک مجموعه داستان‌های موضوعی که گلچین (anthology) نام و در همه زبان‌ها و ادبیات ملل مختلف سابقه دارد و در ادبیات معاصر فارسی نیز با آن بیگانه نیستیم؛ برای بازار کتاب معمولا عنوان پرفروش است و برای خواننده لطف و برای گردآورنده سختی‌های خاص خود را دارد. از یک سو خواننده مجموعه‌ای داستان با موضوعاتی نزدیک یا از نویسندگانی هم‌سان را می‌خواند و به شناختی کلی می‌رسد ولی مترجم و گردآورنده برای انتخاب و تصمیم به گنجاندن هر داستان با چالشی روبروست که آیا با بقیه مجموعه هماهنگ است یا به اندازه کافی جذابیت دارد یا به بقیه داستان‌ها که می‌شناسم ارجح است یا خیر.

اما در این اثر کار مترجمان به نظر ساده‌تر می‌رسد، مجموعه‌ای در این حد تخصصی و موضوعی در ادبیات معاصر کمتر داریم (شاید هم اصلا نداشته باشیم) و بیشتر مجموعه‌های داستانی گلچین به شکل تاریخی یا نویسندگان زن و مرد تنظیم شده‌اند. البته همین هم جای تقدیر دارد که دو شخصیت غیرحرفه‌ای در دنیای داستان برای چنین کاری وقت گذاشته‌اند.

ترجمه‌ها به طور کلی خوب و روان است، هر چند گاهی جایی از دست مترجم در رفته (یا از روی عمد) طوری ترجمه کرده که برای خواننده ایرانی زیاد آشنا نیست. مثل اینجا: این دندان دارد لپ‌ات را مثل کره می‌بُرَد. (ص. ۴۵ جلد اول) که بریدن مثل کره برای خواننده ایرانی زیاد آشنا نیست، شاید آب‌شدن مثل کره باشد.

گاه هم مترجم از معادل فارسی خوب استفاده نکرده است، مانند اینجا؛ اگه بذارم اینا روی آبچکون کنار سینک بمونن، بعدا فکر می‌کنم تمیزن و می‌ذارمشون کنار (ص. ۲۳ جلد دوم) یا عبارت طوری ترجمه شده که بوی ترجمه مشخص است. مانند اینجا؛ دکتر گادبی‌یر در ادامه گفت: «خدایا، به‌ندرت پیش می‌آید که یک مجموعه کامل دندان‌های عقل ببینم که مثل دندان‌های تواین قدر خوب سرجایش نشسته باشد» (ص. ۶۶ جلد دوم) که می‌دانیم عبارت خدایا ترجمه لفظ به‌لفظ از انگلیسی است و دست‌کم امروز و ما اینجا در ایران معاصر، بیشتر از عبارت‌های دیگری در هنگام تعجب و توسل به خدا استفاده می‌کنیم.

اما از ایرادات جزئی ترجمه‌ها که بگذریم، هر دو اثر و بیشتر جلد دوم از جهت ویرایش نیاز به بازخوانی دارد، حتی در صفحه‌آرایی نیز از جهاتی به نظر می‌رسد کار حرفه‌ای انجام نشده و برای نمونه معرفی کوتاه از هر کدام از نویسنده‌ها ابتدای داستان نه فقط لازم نیست که توجه مخاطب را بیش از حد به خود جلب می‌کند به خصوص که با قلم پررنگ و خط زیر خطوط هم کارشده و ترافیک بصری زیادی به متن اضافه کرده است. پاورقی‌ها نیز کم وکسری دارد و امید که مترجمان در چاپ‌های بعدی و به‌زودی همه این نواقص را رفع کنند و با جلدی جدید از این مجموعه داستان دل خوانندگان را گرم.

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد