
“تفریحات شب” محمد مسعود روایت روزگار سخت و استبداد رضاخانی است
سيد محی الدین حسینی ارسنجانی– فارس آگاه
نشست نقد ادبی این هفته عبدالعلی دستغیب به کنکاش در زندگی ادبی محمد مسعود و اولین رمانش، به نامه تفریحات شب گذشت که از نظرتان می گذرد .
اولین رمانش،تفریحات شب را در سال ۱۳۱۱ نوشت.در تلاش معاش (۱۳۱۲)و اشرف مخلوقات (۱۳۱۳) را در پی آن نشر داد. در این رمانها رضا شاه را با خشم مورد حمله قرار داد و جوانان سرگردانی را توصیف کرد که عمرشان با کار بیهودهٔ اداری و گشت و گذار در محلات پست شهر، تباه میکنند.محمد مسعود در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ گلهایی که در جهنم میروید (۱۳۲۲) و جلد دوم آن بهار عمر (۱۳۲۴) را منتشر کرد.محمد مسعود از جمله نویسندگان معاصری است که جدا از روزنامه نگاری و زندگی پر حاشیه در عالم سیاست،در داستان نویسی نیز تبحر زیادی داشته اما متاسفانه آثار ایشان در بین علاقمندان به ادبیات داستانی بسیار مهجور و ناشناخته مانده است.برخی منتقدان ادبی تفریحات شب نخستین و بهترین اثر داستانی محمد مسعود می دانند. او در این اثر شرایط فرهنگی، اجتماعی و عمومی زندگی ایرانیان را در روزگار رضا خان را به تصویر می کشد و با بهره گیری از آرایه اغراق کاستی ها و مشکلاتی را که در جامعه آن دوران جریان داشته به تماشا می گذارد.محمد مسعود با توانایی بالای خود از شب نشینی ها و شهرگردی های جوانانی حکایت می کند که به واسطه عدم دانایی و تربیت درستی که جامعه از آن ها دریغ داشته است، وقت خود را به بطالت و بیهودگی سپری می کنند.محمدعلی جمالزاده در ستایش این اثر می گوید: “… کتاب تفریحات شب به نظر من بهترین کتابیست،که به فارسی، در خصوص اوضاع و کیفیات ایران نوشته شده است. تفریحات شب مانند آبی که در کوهستان جاری باشد،گاه نازک و باریک با زمزمه دلنشین آفتابی میشود و گاه دیگر مانند سیل هتاکی با غرش و عربده سرازیر و نظارگان را سراسیمه می کند. انسان تعجب می کند که در محیط ایران کنونی،که فاقد تالیفات و تحریرات منثور از این قبیل میباشد این نویسنده جوان این قدرت را از کجا حاصل نموده است!؟”محمد مسعود میکوشد با بزرگ نمایی بدیها، گنداب های از نظر پنهان مانده،جامعه آن دوران را به شما نشان دهد.در واقع او در داستان تفریحات شب به جامعه ای میتازد که نمیتواند با تعلیم و تربیت درست، راه سعادتمندی را به جوانانش نشان دهد.تفریحات شب، وضعیت جامعه ای را شرح میدهد که جوانانش زیر فشار استبدادی سهمگین،به بیعاری و خود کشی گرایش پیدا میکنند. این کتاب را کسی روایت میکند که با دوستانش به گردش و میگساری در کافهها و محلههای بدنام تهران میرود. کسی که خود فقیر است ولی شرافتمندانه زندگی میکند، اما حالا میخواهد شرحی از زندگی نکبتبار رفقای خودش و تجاری که با کلاه برداری ثروتمند شده اند، وضع ادارات و مدارس و بیگانگی مطالب کتابهای درسی با زندگی آن دوران را بیان کند.
برشی از داستان تفریحات شب
اعصابمان حساسیت خاصی پیدا کرد،موج پیراهنهای حریر رقص که در پرتو رنگارنگ الکتریک در هوا تموج دارد انعکاس غریب و حزن انگیزی در روحم ایجاد نمود. تشخیصات، تجملات، هیمنه و تزئینات، این مجلس روحم را فشار میدهد. عدم تجانس و سنخیتی که مابین ما و این جمعیت است فوق تحمل و بردباری ما است. لا قیدی،پررویی،سهلانگاری بالاخره پوست کلفتی ما نمی تواند بر دوییت ما و اینها غلبه کرده با آنها مأنوسانه زندگی کند. عیناً مثل چغندری که داخل ظرف گلابی شود مورد تنفر و تمسخر همه حتی خودمان هستیم. از بودن خودمان در این محل بیشتر از سایرین، تعجب میکنیم.بوی عطر و دخان این فضا از بوی تعفن و دود چپق و سیگار میکده های عمومی بیشتر آزار مان میدهد!کلمات با نزاکت،لفظ قلمها،ملقلق بافیها و جمله پردازی های این ها از کلمات هرزه و جملات رکیک،تصنیفات هزل و حرفها ی مزخرف داشها و لوطیها و ولگردها به گوشمان بیگانهتر و غریبتر است.اینها در عیش و نوش و رقص و تجمل و تفریح غوطه خورده و ما مثل دزدهای کتک خورده سعی میکنیم خود را از مقابل نیش نگاههای زهر آلودشان که مملو از خودخواهی و تنفر از ما است دور نموده در پناه همان میخانهها و قهوهخانه های عمومی در میان کلمات زشت و حرکات سبک که مولود فقر و تنگدستی است مخفی شویم.
محمد مسعود کیست؟!
محمد مسعود با نام مستعار «م. دهاتی» متولد ۱۲۸۰، درقم و درگذشته(ترور شده) ۲۳ بهمن ۱۳۲۶،در تهران روزنامهنگار و رماننویس ایرانی و مدیر روز نامه “مرد امروز” بود.وی که فارغ التحصیل روزنامهنگاری از بلژیک بود،کار مطبوعاتی خود را از روزنامه اطلاعات آغاز کرد و با بسیاری از نشریات مانند روزنامه باختر همکاری داشت. پدرش میرزاعبدالله مردی پیشه ور و روشنفکر و هوادار نهضت مشروطه و پدربزرگش آخوند ملا محمد قمی بود.وی پس از تحصیلات دبستانی به منظور کسب علوم قدیم و دینی با خواندن جامع المقدمات، تحصیلات خود را در یکی از حوزههای علمیه قم ادامه داد پس از آن در سال ۱۳۱۱ ه.ش جهت امرارمعاش به تهران رفت و در بازار مشغول به کار شد و حوزه را رها کرد.پس از شهریور ۱۳۲۰ و برقراری آزادی نسبی، با اخذ امتیاز روزنامهای شروع به روزنامهنگاری کرد.وی ابتدا می خواست به یاد علیاکبر داور که موجبات عزیمتش به فرنگ را فراهم ساخته بود و خود روز نامهنگاری قدیمی بود که روز نامه ای به نام «مرد آزاد»منتشر میساخت،تقاضای صدور این نام را برای خود کند که طبق قانون مطبوعات امکان نداشت. سپس نام «مرد امروز» رابرگزید تا سرانجام در اوایل سال ۱۳۲۱ امتیاز آن به نامش صادر شد. محمد مسعود زبان تلخ و گزنده و قلمی تند و رسا داشت و یک روزنامه نگار منتقد بود و همین امر باعث شد مدت ها روزنامه اش توقیف و خود او مکررمورد پیگرد قانونی قرار گیرد. سرانجام در ۲۳ بهمن ۱۳۲۶ در خیابان اکباتان تهران هنگام خروج از چاپخانه به ضرب گلوله کشته شد.