همایون ارشادی میگفت: کوتاهی و بلندی نقش برای من فرقی نمیکند بلکه کیفیت آن مهم است. ترجیح میدهم در یک سکانس خوب بازی کنم اما سکانسی که دیده شود تا اینکه بروم و یک نقش اول بیخود را بازی کنم!
به گزارش خبرنگار فارس آگاه، از لحظه اعلام خبر درگذشت ناباورانه همایون ارشادی که احتمالا در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده میشود، سکانسهای مختلف «طعم گیلاس» را در ذهنمان مرور کردیم؛ مردی که قصد خودکشی دارد و پیشاپیش قبر خود را کنار درختی کنده است.
او کمتر اهل گفتوگو بود اما در گفتوگوهای کوتاهی که داشت، درباره تجربههای بینالمللیاش گفته بود: در تمام پروژههای بینالمللی که این سالها به عنوان بازیگر حضور داشتهام، خودم را یک بازیگر ایرانی معرفی کردهام و ایرانی بودنم را افتخار میدانم.
این بازیگر سینما که در پروژههای بینالمللی مانند «آگورا»، «۳۰ دقیقه بامداد» و «بادبادکباز» ایفای نقش کرده بود، میگفت: حضور من در یک پروژه بینالمللی، مثل پیروزی یک قهرمان ورزشکار در مسابقات جهانی است که نام ایران را مطرح میکند.
همایون ارشادی در گفتوگویی که در سال ۹۰ با زندهیاد زاون قوکاسیان داشت و بعدها موزه سینما آن را منتشر کرد، با بیان اینکه وارد شدنش به سینما را مدیون عباس کیارستمی است، گفته بود: خیلی از کارهایی را که در سینما پذیرفتم به خاطر رفاقت بوده است و اگر میخواستم از روی حرفهگری انتخاب کنم شاید در برخی ها بازی نمیکردم.
او یادآور شده بود: در کودکی آبادان زندگی میکردم. همانطور که میدانید شرکت نفت آبادان در آن سالها سینمایی داشت که از مجهزترین سینماهای ایران بود و بیشتر در آن فیلمهای مصری نمایش داده میشد اما یک شانس هم داشتیم که به خاطر سینما تاج آبادان فیلمهایی به زبان اصلی هم نمایش داده میشد و با توجه به اینکه در آن زمان تفریح زیادی نداشتیم بیشتر به سینما میرفتیم . یادم میآید که جمعه صبحها هر هفته برای دیدن فیلمها به سینما میرفتیم بدین ترتیب از کودکی با سینما آشنا بودم.
ارشاد گفته بود: اوج آشنایی من با سینما در دوران دانشجوییام در ایتالیا اتفاق افتاد در زمان انقلاب فرهنگی فرانسه که فیلمها بیشتر فرهنگی- سیاسی بود و ما اغلب هفتهای سه چهار بار برای دیدن فیلم ها به سینما میرفتیم و حُسن سینمارفتن ما در آن زمانها این بود که بعد از سینما درباره فیلم ها بحث میکردیم.
این بازیگر در پاسخ به سوال زندهیاد زاون قوکاسیان مبنی بر اینکه شنیده شده اولین بار در سینما با فیلم تهمینه میلانی ایفای نقش داشتید؟ گفته بود: با محمد نیکبین در خیابان گرگان همسایه بودم و اتفاقی در آمریکا همدیگر را دیدیم و یک روز باهم با یک پرواز به ایران برگشتیم . زمانیکه محمد نیک بین با تهمینه میلانی ازدواج کردند من یکی از شاهدان ازدواج آنها بودم . بعد از چندماه یک روز خانم میلانی به من زنگ زد و گفت یک فیلم دارم به نام«کاکادو» برای بازی میآیی من هم رفتم و درآن فیلم با محمد نیک بین همبازی شدیم.
او درباره همکاریاش با زنده یاد «عباس کیارستمی» نیز یادآور شده بود: وارد شدنم به سینما را مدیون عباس کیارستمی هستم و ماندن من در سینما درواقع با فیلم ایشان بود. خیلیها با فیلمهای ایشان وارد سینما شدند اما کارشان را ادامه ندادند و همان یک نقش را ایفا کردند. خیلی از کارهایی را که در سینما پذیرفتم به خاطر رفاقت بوده است و اگر میخواستم از روی حرفهگری انتخاب کنم شاید در برخی ها بازی نمیکردم.

همایون ارشادی پرویز پرستویی را از بهترین بازیگران سینما میدانست و گفته بود: از نظر من بازیگری یک علم است. در مورد نقشهایی که ایفا میکنم ابتدا به این موضوع فکر میکنم که آن نقش باید در وجودم باشد تا بتوانم آنرا اجرا کنم درغیر اینصورت از عهده آن بر نمیآیم. به عنوان مثال، اگر به من میگفتند باید نقش یک آدمکش را بازی کنی من قطعا نمیتوانستم. به نظر من پرویز پرستویی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است زیرا از عهده همه نقشها به خوبی برمیآید.
او با اشاره به اینکه کارش را در سینما به شکل حرفهای با فیلم «طعم گیلاس» شروع کرده است، یادآور شده بود: در ابتدا انتظار نداشتم در سینما باقی بمانم همانطور که میدانید در فیلمهای آقای کیارستمی اغلب نابازیگرها ایفای نقش میکردند و آنها معمولا همان یک بازی را داشتند و دیگر ادامه نمیداند به همین دلیل من هم تصور میکردم با همان یک فیلم حضورم در سینما تمام میشود اما بعد از آن ادامه دار شد در فیلم های عشق گمشده، درخت گلابی و … نیز حضور داشتم. در ابتدا نقشها کمی کلیشهای بود و بیشتر نقش یک روشنفکر یا مهندس را به من میدادند و بعدها نقش های دیگری هم پیشنهاد شد. من از آن دسته بازیگرهایی بودم که برایم خیلی مهم نبود که کارگردان بعدی که میخواهم در فیلمش ایفای نقش داشته باشم چه کسی باشد اینکه از من خواسته بود تا در فیلمش بازی کنم برایم اهمیت داشت زیرا تصورم این بود که من را لایق دانسته تا نقش مورد نظر را بازی کنم.
ارشادی گفته بود: در فیلم «ملکه» در نقش یک افسر عراقی در خاک عراق بودم و داستان درباره یک دیدهبان بود. بدین شکل که در سکانسی دیدهبان باید میگفت که من کجا هستم تا با موشک من را بزنند اما او با فاصله بیشتری آدرس میدهد تا موشک به من نخورد و این نشان میدهد که جنگ همیشه تنفر نیست.
این بازیگر با بیان به اینکه عشق به سینما او را در سینما نگه داشته، گفته بود: در سینما بیشتر از روی علاقه کار کردم البته گاهی هم جنبههای مادی آن برای گذران زندگی نیز مطرح بوده اما من درحدود ۱۵ فیلم کوتاه برای جوانها کار کردم و حتی از جیب خودم هم برای آنها گذاشتم زیرا به این کار عشق داشتم و میدانستم جوانی که از من خواسته تا در فیلمش بازی کنم اولین کارش است و برایش اهمیت دارد بنابراین حضورم به احترام کسی بوده که وارد این حرفه شده و برایم جنبه مادی آن مهم نبوده است.

همایون ارشادی در سال ۹۱ هم در گفتوگویی بیان کرده بود: من بازیگر بینالمللی نیستم، من بازیگر ایرانی هستم که چند تجربه بازی در فیلمهای خارجی داشتهام. «بازیگر بینالمللی» تعریفش این است که اگر همه جای دنیا بروی شناخته شده باشی؛ پس من با این تعریف بازیگر بینالمللی نیستم؛ چون همه جا من را نمیشناسند. فکر میکنم مساله آسانتر یا آسانتر نبودن نیست. هرجایی که یک بازیگر میخواهد جلوی دوربین برود، باید با خودش خلوت و به این فکر کند که حالا که میخواهد با یک تیم جدید کار کند، باید چه کارهایی را انجام بدهد و چه کارهایی را انجام ندهد. به خاطر همین فرقی نمیکند جلوی دوربین یک کارگردان ایرانی یا خارجی باشی؛ مهم این است که جلوی دوربین راحت باشی. البته این به معنای بیخیالی نیست. بازیگر باید دلهره این را داشته باشد که نتیجه بازیاش خوب میشود یا نه. نباید مغرور شود که هر نقشی به من بدهند خوب بازی میکنم.
او اظهار کرده بود: باور کنید وقتی من وارد سینما شدم، هیچ الگویی نداشتم؛ چون اصلا نمیتوانستم الگویی داشته باشم. من همین جوری وارد سینما شدم و در فیلم «کاکادو» (۱۳۷۱) خانم تهمینه میلانی بازی کردم و اصلا نمیدانستم باید از کسی تقلید کنم یا نه؛ چون سواد سینمایی نداشتم. من یک معمار و آرشیتکت بودم. داشتم کار خودم را میکردم و به واسطه دوستی که با محمد نیکبین داشتم مرا به آن فیلم دعوت کردند. دو سه سال بعد از آن در فیلم آقای کیارستمی بازی کردم.
او همچنین در پاسخ به سوالی که از او پرسیده شده بود که پشیمان نیستید از اینکه در سن بالا بازیگر شدید؟ گفته بود: نه. صددرصد قرار بوده من در این سن بازیگر شوم و چه بسا که اگر در جوانی بازیگر می شدم اصلا موفق نمیشدم.
همایون ارشادی در گفتوگویی دیگر با ایسنا درباره تجربههای تلویزیونی اش خصوصا همزمان با پخش «راه شیری» گفته بود: من بعد از اینکه وارد سینما شدم در مصاحبهای شرکت کردم؛ در آن مصاحبه از من پرسیدند که چه شد از سینما به تلویزیون رفتی و من این مسأله را مطرح کردم که تلویزیون ویژگی دیگری نسبت به سینما دارد و آن اینکه تلویزیون ملیتر است؛ شما به هر دهکورهای که بروید بالاخره هرکس یک تلویزیون دارد و با تلویزیون ارتباط برقرار میکند؛ ولی سینما اینطور نیست، اگر یک فیلم بیشترین تعداد تماشاگر را داشته باشد، باز هم تعداد آنها معادل تعداد بینندهای است که در یک شهرستان کوچک به تماشای تلویزیون مینشیند.
او افزوده بود: اصولا در تمام کشورهای دنیا تلویزیون و سینما سیستمهای جداگانهای دارند؛ حالا گاه بازیگران از سینما به تلویزیون میروند و گاه بالعکس؛ در ایران پیشترها اینگونه نبود که کسی به راحتی از سینما به تلویزیون برود. یادم است آن اوایل که من وارد تلویزیون شدم، به من گفتند چرا این کار را کردی، دیگر موقعیتت را در سینما از دست میدهی. آن زمان هم پاسخ من این بود که تلویزیون ملیتر است و برای من مهم این است که بتوانم با مردم رابطه برقرار کنم.
این بازیگر سپس در پاسخ به این پرسش ایسنا که آیا میان بازی در یک فیلم سینمایی و یک تله فیلم یا سریال تفاوت میگذارد؟ بیان کرده بود: تلویزیون با سینما بسیار متفاوت است؛ در تلویزیون شاتهایی که میگیرند، خیلی با سینما تفاوت دارد. تکنولوژی که در سینما بکار میرود، هنوز در تلویزیون مطرح نیست؛ مخصوصا در ایران این وضعیت بیشتر به چشم میخورد؛ چراکه ما به ندرت میبینیم فیلمی تلویزیونی با دوربین ۳۵ میلیمتری ساخته شود.
همایون ارشادی همچنین گفته بود: برایم فرقی نمیکند چه کسی بازیگر نقش مقابلم باشد؛ میخواهد برادپیت مقابل من بازی کند یا همین پسر نوجوانی که در اپیزود «پسر» از سریال «راه شیری» با او همبازی هستم. من باید کار خودم را انجام دهم و آن اعتمادبهنفس لازم را به طرف مقابل خودم بدهم و او هم برعکس؛ این یک کار مشترک است. البته ممکن است یک بازیگر تجربه بیشتری داشته باشد، راحتتر با شمار کار کند و شما زودتر اعتماد به نفستان را به دست آورید، اما در نهایت هیچ فرقی چه کسی مقابل شما قرار میگیرد.

