×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
    امروز  پنج شنبه - ۲۴ آبان - ۱۴۰۳  
true
true
آگاهی مردم به قصه‌های بافت تاریخی شیراز بود که عامل نجات آن شد

نویسنده و فعال اجتماعی در گفت‌وگو با «فارس اگاه» ، آگاهی مردم به قصه‌های بافت تاریخی شیراز بود که عامل نجات آن شد، به گزارش فاطمه مقدم  خبرنگار فارس اگاه ، روایت داستانی از یک مقصد گردشگری جذابیتی فراتر از دیدن دارد و می‌تواند تا مدت‌ها یادآور مقصد، جاذبه، آیین و سنت یا عنصر فیزیکی باشد. راهنمایان تور و افرادی که وظیفه معرفی جاذبه یا آیینی را برعهده دارند، با اضافه کردن روایات و داستان‌های مختلف پیرامون جاذبه، سعی می‌کنند بر جذابیت صحبت‌های خود بیفزایند و خاطرات ماندگارتری را برای گردشگران خلق کنند.

شرمین نادری، نویسنده و فعال اجتماعی که به شیراز سفر کرده است، در جلسه‌ای در اول آبان ماه به میزبانی خانه پرهامی به روایتگری قصه‌های بافت تاریخی شیراز پرداخت. نادری نویسنده و فعال اجتماعی است که بیشتر در زمینه تاریخ، ادبیات کهن و قصه‌های قدیمی فعالیت دارد. او به ویژه به خاطر نقشش در قصه‌گویی و روایت‌های تاریخی در برنامه‌هایی نظیر «رادیو هفت» و هفته‌نامه «چلچراغ» شناخته می‌شود. از فعالیت‌های اخیر او می‌توان به تلاش‌هایش در حوزه اجتماعی اشاره کرد، از جمله تجهیز کتابخانه‌ها و ساخت مدارس در مناطق محروم سیستان و بلوچستان. نادری بر این باور است که داستان‌سرایی نقشی حیاتی در حفظ میراث فرهنگی و تاریخی ایفا می‌کند و می‌تواند منجر به آگاهی و افزایش علاقه مردم به تاریخ و هویتشان شود. با او درباره نقش روایت در توسعه گردشگری گفت‌وگو کردیم. نادری معتقد است که قصه‌ها و روایت‌هاست که داشته‌های میراثی را حفظ می‌کنند.

*قصه‌ها و روایت‌هاست که داشته‌های میراثی را حفظ می‌کنند

نادری با اشاره به اینکه بین روایت و گردشگری ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد، گفت: به قول «رضا دبیری‌نژاد، رئیس موزه ملک، مهمترین کار یک موزه‌دار این است که قصه گفتن بداند و بتواند مخاطبش را به قصه‌های اشیا موجود در موزه وصل کند؛ و الا هر شیئی بدون قصه‌ای که پشت آن است هویتی و اهمیت چندانی ندارد.» حتی ساختمان‌ها و بناهای میراثی نیز اگر قصه‌ای نداشته باشند واجد ارزش چندانی نیستند و در واقع این قصه‌هاست که این بناها را زنده نگه می‌دارد. وقتی قصه را درست تعریف کنیم، مخاطب را جذب می‌کنیم و در کنار آن به او فکت‌هایی از اشیا موجود در موزه یا بناها ارائه می‌دهیم.

این نویسنده افزود: یک قصه‌گو می‌تواند بخشی از تاریخ را زنده کند در حالیکه تنها قصه‌هایش را می‌داند و حتی می‌توان گفت نیازی به ارجاع به فکت‌های آن نیز ندارد.

وی با اشاره به اینکه به سبب علاقه شخصی به شیراز که شهر پدری اوست هر ساله سفر می‌کند و قصه‌های بافت تاریخی را برای مردم علاقمند تعریف می‌کند، گفت: با برگزاری برنامه‌های قصه‌گویی در خصوص بناهای بافت سعی دارم که بافت تاریخی شیراز را زنده نگه‌دارم چرا که معتقدم دانستن این قصه‌ها می‌تواند به ادامه حیات بافت و حتی به بازآفرینی آنها کمک کند. به همین سبب در برنامه قصه‌گویی که  در خانه پرهامی برگزار شد، قصه‌ای از خانه اجدادیم در شیراز را با نام «عمارت نادری» گفتم . خانه ای که دیگر وجود ندارد اما قصه آن هنوز زنده است.

نادری با تقدیر از تلاش‌های دوستداران بافت تاریخی شیراز گفت: تلاش این دوستان به همراه ساکنان کنونی بافت متاسفانه آن‌طور که باید دیده نمی‌شوند و چون من به لطف قصه‌ها بهتر دیده می‌شوم، سعی می‌کنم حلقه اتصال تلاش آنها به مردم باشم تا قدمی در راه زنده نگه‌داشتن این بافت ارزشمند برداشته باشم و به یمن لایوهای اینستاگرامی و پست‌های توئیتری در ترویج قصه‌های بافت تاریخی شیراز به سراسر ایران کمک کرده باشم.

این فعال اجتماعی افزود: قصه‌ها کمک می‌کنند مردم ارزش خانه فرسوده‌ای که جزوی از بافت ارزشمند تاریخی است را بدانند و ارزش اشیایی که تاریخ بر آنها گذشته است را دریابند، چنانکه دیدم حساسیتی درباره بافت تاریخی شیراز ایجاد شده است که در واقع همین حساسیّت ذهن‌ها و افکارعمومی عاملی برای معرفی شدن بافت تاریخی به عنوان میراث ملی ایران شد.

*آگاهی عامل تحول در نگاه مردم به میراث تاریخی شیراز شد

نادری در پاسخ به این سؤال که حالا که دو سال از ملی شدن بافت تاریخی شیراز می‌گذرد از دید او چه تغییری در این بافت ایجاد شده است، اظهارداشت: من بزرگ‌ترین تغییری که می‌بینم تغییر در فیزیک بافت تاریخی نیست، بلکه در نگاه مردم است. آنچه در بافت می‌بینم زنده شدن عشق و علاقه آدم‌ها به تاریخشان است و آدم‌هایی را می‌بینم که به همان داشته‌های قدیمی و کهنه و شاید نیمه ویرانه خود افتخار می‌کنند و درصددند که آن را حفظ نموده و زنده نگه‌دارند. این چیزی بود که من ده سال پیش نه در شیراز و نه در شهرهای دیگر ایران که سفر می‌کردم، نمی‌دیدم. مردم از کهنگی و قدیمی بودن خانه‌هایشان خجالت می‌کشیدند اما حالا می‌دانند که این خانه‌ها از چه ارزشی برخوردارند و اینها همه به به یُمن اطلاعاتی که در فضای مجازی رد و بدل می‌شود و دانشی که با قصه‌گویی به هر ایرانی در گوشه‌ای از کشور منتقل شده است.

این فعال اجتماعی درادامه افزود: زمانی که بافت به عنوان میراث ملی معرفی شد، به فعالان شیرازی بافت تاریخی زنگ زدم و تبریک گفتم، نه به دلیل آنکه جلوی بولدوزرها را گرفتند بلکه به آن دلیل که با روایت قصه‌های بافت تاریخی در روزنامه‌ها و رسانه‌های مجازی ذهن‌ها را نسبت به بافت حساس کردند و به یُمن این قصه‌ها حالا ما می‌دانیم که آن خانه‌های بی‌نام و نشان در بافت تاریخی شیراز، خانه نصیر نظام، خانه نیایش، خانه منطقی‌نژاد و … است و در واقع این آگاهی بود که بافت را نجات داد. آگاهی عاملی شد تا مردم احترام بیشتری نسبت به ده سال گذشته به بافت تاریخی شهر خود داشته باشند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که بزرگ‌ترین میراث شیراز همین قصه‌های آن است نه بناهای آن، چون این بناها بدون قصه‌هایشان نمی توانند جاودانه شوند. در واقع قصه کریم‌خان است که ارگ را سرپا نگه می‌دارد، قصه شاه شجاع، قصه سعدی و قصه شاهان تخت جمشید و

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true